حق با پدرته عزیزم مطمنننن باش. این مردا داغن حالا مخصوصا الان ک عقدیم بزنه کار دستمون بدن بازدار بش ...
من اونموقعا همسرم تهران بود تهران کار میکرد و یه خونه کوچیک همکرایه کرده بود خونه پدرش شهرستان بود . منم خیلی وقتا میومدم تهران پیشش. اما هیییییچوقت بهش جرات ندادم حرکتی بزنه
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
بحثم پیشش باشم نیست آخه خواهرشوهرمم همزمان عقده اون میمونه خانواده شوهرم این چیزا براشون مهم نیست من ...
گلم من میموندم.میگفتن ما دخترمونم میزاشتیم بمونه.اون موقع ک من اونجا بودم مادرش دست ب سیاه و سفید نمیزد.اون اتاقی ک ما میخوابیدیم مثل انباری بهم میریخت نمیکرد جمعش کنه.الان میگم کاااااااش قلم پام میشکست نمی رفتم بمونم
لایک نکنید توروخدا.اگ نظری دارید ریپلای .مادر شدن لذتیه ک به از دست دادن اندام و پوست و همه چی
۱۲ که خوبه. من ۱۰ باید خونه میبودم. اگه میشد ۱۰ و ربع زنگ میزدم که دارم میام تو راهم. اگه مهمونی میرفتیم کاری نداشت تا ۳ ام برنمیگشتم. منم ناراحت میشدم ولی خوب چیزی نمیگفتم. یه بار دیگه خییلی زورم اومد گفتم اخه ۱۰ خیلی زوده بابا. گفت خوب ۱۰ونیم بیا😑😑😂😂😂😂اخه همش نیم ساعت؟؟؟؟؟ و اینگونه بود که من ۱۰ونیم میومدم. ولی کلی حرص میخوردما... امااااااا وقتی ازدواج کردیم هر وقت هر جا حرف از نجابت و خانواده خوب میشد همسرم میگفت فلانی حتی زن من بود ولی چون خونه باباش زندگی میکرد ما باید ۱۰ فلانی رو تحویل باباش میدادیم. و من ذووووق میکردم که چقدر کار بابام به نفعم شد.. الانم که خواهر شوهرم اومده قهر همسرش زنگ زده به شوهر من که اون موقع که ما تا ۲ و ۳ بیرون بودیم چرا مامانت نمیگفت دخترم کحاس؟؟؟
یه مادر داری که نفس میکشه؟؟ خوشبختی و خودت بی خبری حسودیم میشه🥲 به همههههه ی اونایی که مامان دارن و تو بغلش🫂 اروم میشن..🥲. مادر ای زیبا ترین شعر خدا..... روحت شاد😔