یبارم گوشی نداشتم
بعد شوهرم یهو زنگ آیفون رو زد گفت با فلانی(دوستش) داریم میاییم بالا
تنها شانسی که آوردم(چیزای نمدی برا خودم درست میکردم،یه ملافه بزرگ پهن کرده بودم،اندازه یه فرش ۱۲ متری چیزی میز روش بود😂) دو طرفه ملافه رو گرفتم و جمع کردم بهم و انداختم تو اتاق😁
من اگه آبجیم بیاد که طفلی زنگ میزنه میگه کار نداری؟ خونه ای؟ دستت بند نیس بیام یه سر؟ میگم بیا. خونه رو هم دیگه چون باهاش راحتم کاری ندارم ... راحت میشینیم چای میخوریم و حرف میزنیم و...
اقوام همسرم هم قبلش یا به همسرم یا خونمون زنگ میزنن پامیشیم اگه جایی نامرتبه درستش میکنیم چون همسرم از اول عادتشون داده بی خبر نیان
[QUOTE=156252446]یبارم گوشی نداشتم بعد شوهرم یهو زنگ آیفون رو زد گفت با فلانی(دوستش) داریم میاییم بالا تنها 😂😂😂😂😂😂😂فکرت بکره
اولاش خیلی خوب بود ولی الان خیلی گیر میدن مثلا قراره هفته ای یه بار من جاروکنم راه پله رو یه بارجاریم بعد من خواستم جاروکنم گفتن نکن جاریم اخه جارونکرده بود نوبتشو بعدش هفته بعدش نشده که مهلتم بشه پدرشوهرم شستم گذاش کنار که دوتا عروس دارم به هیچ دردی نمیخورن گفتم خودتون گفتین جارونکن خیلی دوروعه بچه های جاریم راه پله روکثیف میکنه من باید تمیز کنم اصن افتضاحح فراررر کن
ما همیشه پذیرایی و اشپزخونه تمیزه اتاقمون گاهی بهم ریخته ست مهمون بیاد در اتاقامون میبندیم. دستشویی هم هر روز خودم میشورم وسواس عجیبی به دسشویی دارم🤭🤭
