اره صدبار ، قبلا بچه نداشتم تعقیبم میکرد دور و بر خ نه می چرخید هنوز نمیدونستم قضیه چیه خوبه به شوهرم میگفتم دیدمش ، بعد وقتایی شوهرم نبود آمار شوهرم میگرفت میومد از رو دیوار داخل میزد به در و دیوار و پنجره وحشتناک شوهرمم میگفت ولش کن راحت نیستی در باز نکن . در و از جا میکند از بس در میزد حرومزاده
دوست منم پدرشوهرش عاشقش شده بود، اصلا امنیت نداشت، طوری که یبار فرار کرده بود تو کوچه، شوهرشم اصلا نمیپذیرفت، آخر رفت پیش یه دعانویس خیلی کاربلد، اونم بهش 3تا دعا داده بود که یکیش رو دفن کنه، یکیش رو به آب روون بندازه یکیشم به باد بده، اون دفنی و اون بادی رو انجام داده بود ولی آب روون پیدا نمی کرد، بعد دوهفته که اب روون پیدا کرده بود دعای سومو انداخت به اب و می گفت همون روز به شب نرسیده جریانی پیش اومد که بدون اینکه دوستم تقصیری داشته باشه اون مردک پاش از زندگی اینا بریده شد
خواهرم شوهرم خودش شوهر و بچه داره. برادرشوهرمم خودش زن و ۳تا بچه داره که بخاطر جاریم با من قهره . پشت سرم هزار حرف زده بود منو خراب کنه گفته بود من واسه پدرشوهرم نقشه کشیدم و دوس دخترم بهش پیدا کردم من باهاش درد و دل کرده بودم مثل خواهرم‌میدونستم .اینم رفته بود همه چی رو جوری گفته بود که من بد شده بودم دیگه گفتم رو در رو کنید دعوا شد ولی خداروشکر اون و از خانواده بیرون کردت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
