2737
2739
عنوان

دیگه روم نمیشه بگم داستان امروزو

| مشاهده متن کامل بحث + 4088 بازدید | 204 پست
چراغ سبز چی جوری دادی نگاه و لبخند یا مستقیم گفتی؟

نگاه و لبخند ..چیزی مینالید طرفشو میگرفتم و موافقت میکردم..اه یادم اومد خاک بسر من چه ضعیف بدبخت بودم

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ ميزند رونده باش ... اميد هيچ معجزي ز مرده نيست زنده باش.

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

چطور شد نرسیدین؟

مامانش نذاشت دنبال دختری می گشت که صورتش و با دستمال مثل پیرزنها قدیم بپوشونه بابامم میتونست مادرش عفریتس گفت به اونا نمیدمت چقدر گریه کردم مامانم بیچاره راضی بود اون چقدر غصمو خورد ناراحتم شد یه بارم بزور زن گرفت مامانش براش دوماه بعد عقد طلاقش داد باز خواست سراغ من که شوهرم اومد خواستگاری هرچقدر سبک سنگین کردم دیدم اگه به اون برم یه عمر باید زیر دست مامانش باشم چون به مامانشون هیچی نمی تونستن بگن ولی با عقل انتخاب کردم الان خیلی خوشبختم ولی هر از گاهی شیطون میاره، به یادم اما پیش خودم میگم بااون بدبخت بودم همون بهتر که ازدواج نکردم اما کاش یروز فراموشی بگیرم و هیچوقت دیگه به یادم نیاد😔    

هرکس امضامو میبینه دعا کنه پسرم صحیح و سالم باشه وبدون هیچ مشکلی به دنیابیاد💖
2728
نگاه و لبخند ..چیزی مینالید طرفشو میگرفتم و موافقت میکردم..اه یادم اومد خاک بسر من چه ضعیف بدبخت بود ...

طرفِ ما چیزی ننالید و رفت با اینکه پالس ازمون گرفته بود 

ولی طرفِ استارتر زیاد میناله البته ببخشید

طرفِ ما چیزی ننالید و رفت با اینکه پالس ازمون گرفته بود  ولی طرفِ استارتر زیاد میناله البته بب ...

کلا پسر عاشقت هم باشه، اگر ببینی شل شدی، فکرمیکنه تحفه ایه ول میکنه میره دنبال بعدی...

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ ميزند رونده باش ... اميد هيچ معجزي ز مرده نيست زنده باش.
2740
دلم پره غصه شد چی کشیدی.... همین خاطرات پدر ادمو در میاره

آره روز شبم گریه بود  الانم اشکام داره میاد

مامانم چقدر غصمو خورد دوس داشت به عشقم برسم بابام گفت بری حق نداری جدا بشی باید باهمه چیش بسازی  چون من راضی نیستم نرفتم یه شب قبل خواستگاری پسرداییم که الان شوهرمه رفتیم عروسی روبروم وایسادی با بغض زل زد بهم هیچکس جرات نکرد بگه زشته نگاه نکن بابام اومد از کنارش رد شد دید زل زده به من  پسره (پسردایی بابام بود فامیل بود)اما هیچی بهش نگفت گفت زود سوار بشید مامانم گفت ولش کن ازدواج با مهدی یعنی بدبختی تو نمیدونی مامانش تاچندسال زندس تورو فقط زجر میده اگه عروسش بشی  منم فرداش به پسرداییم جواب مثبت و دادم و خوشبخت شدم اما فکرش بعضی وقتا میاد سراغم کاش یروز فراموشی بگیرم راحت بشم 

هرکس امضامو میبینه دعا کنه پسرم صحیح و سالم باشه وبدون هیچ مشکلی به دنیابیاد💖

سلام سپیده عزیزم

1- یعنی عاشقتم که انقدر ناامید و منفی هستی یه پست میذاری یه عده اتفاقی میبینن و اظهار نظر میکنن که توهمه و ... تو هم همه رو میگی درسته 

2- اصلا بابت طولانی شدن پست عذرخواهی نکن چیزی رو هم جا ننداز من که همه رو چند بار میخونم و تمام اتفاقات رو تحلیل می کنم حالا ممکنه یه عده که در جریان نیستن اتفاقی ببینن و چون چیزی متوجه نشن بگن طولانی بود و ...

3- ببین وقتی یه پسر بفهمه یه دختر دوسش داره (تو محیط کار) حالت های مختلفی پیش میاد:

-یا پسره آدم لوده ای هست و سواستفاده میکه

-یا پسره آدم متینی هست و اتفاقا طرف رو دوست داشته منتظر بوده یه چراغ سبز ببینه که اکی میشن میره

-یا پسره آدم متینیه ولی حسی به دختره نداره معذب میشیه سعی میکنه ازش فرار کنه

-یا پسره آدم متینیه ولی حسی نداره ولی چون تو محیط کاره مجبوره با طرف کار کنه صحبت کنه و ببینش و معذب هم هست همچنان

-یا پسره آدم متینیه خودش هم یه تمایلی داره بنابراین به هر بهانه ای می خواد ارتباطش رو بیشتر کنه صحبت میکنه زنگ میزنه و خب معذبم هست چون لوده نیست 

سپیده جان واقعا این آقای قاضی خیلی زمان کمی هست که با تو هم کلام هست انتظار نداشته باش به سرعت پیشنهاد بده که اتفاقا اگه الان این کار رو بکنه منطقی نیست من با اطمینان و طبق تجربم که سال ها دارم کار میکنم مطمینم که دوست داره بخاطر همین هم معذب میشه وگرنه آدمی با موقعیت اون میتونه با همه کارمنداش راحت باشه و قاعدتا باید خیلی  ریلکس و محکم باشه به نظرم با توجه به محیط کاری شما که اینقدر محدودیت داره تا همین الانشم خیلی خوب پیش رفته قطعا دوست داره ولی نمی خوام بگم به هم میرسین حتما شاید تو همین معاشرتا نظر هر کدومتون عوض بشه خوشحالم که با تمام علاقه ای که بهش داری وا نمیدی جلوش این خیلی تاثیر داره رو نظر اون که عوض نشه خلاصه این که تو هم ذهن و قلب  اونو حسابی مشغول کردی که با این موقعیت و حجم کار فقط تو این فکر هست که با تو یه ارتباط بگیره مطمینم خودت هم اینو قبول داری فقط چون خیلی ناامید و زیادی منطقی هستی به زبون نمیاری

ببخشید خیلی خیلی طولانی شد. هر خبری شد بهمون بده با جزئیات مهم نیست طولانی باشه

سلام سپیده عزیزم 1- یعنی عاشقتم که انقدر ناامید و منفی هستی یه پست میذاری یه عده اتفاقی میبینن و اظ ...

من چون همیشه دارم به اخر ماجرا فکر میکنم کلا نا امید شدم...

اصلا نمیشه پیش بینی کرد ک چی اتفاق میفته...‌ 

یعنی چی میشه اخرش😔

همش استرس دارم بگن ازدواج کرده😔😔😔

من چون همیشه دارم به اخر ماجرا فکر میکنم کلا نا امید شدم... اصلا نمیشه پیش بینی کرد ک چی اتفاق میفت ...

درسته کاملا حق داری باور کن هر سری که پستاتو میخونم کلی خوشحال میشم ولی تهش یه استرسی هم دارم کاملا میفهمم چی می گی در هر صورت اگه خدای نکرده روزی این خبرو بشنوی خیلی اذیت میشی حالا دو راه میمونه یا اینکه هر چه سریع تر فراموشش کنی که تو اوج وابستگی با این خبر مواجه نشی و نهایتا آسیب کمتری ببینی خب الان فراموش کردن خیلی غیرمنطقیه چون یه رابطه ای شکل گرفته و داره مسیرشو میره 

یا اینکه از شرایطی که الان داری نهایت لذت رو ببری سپیده عزیزم خیلی ها مثل تو عاشقن ولی این شانسو ندارن که حتی یه نظر طرفو ببینن چه برسه به اینکه باهاش حرف بزنن شوخی کنن و از هما مهم تر طرف مقابل هم تمایل به این ارتباط داشته باشه خدا بزرگه عزیزم تو یه زمانی فکر میکردی که این آقا از تو بدش میاد...

من یه دوستی دارم دقیقا تو شرایط تو هست با این تفاوت که طرف تمام مدت داره ازش فرار میکنه یعنی عملا اون آقای همکار دوستم تحت هیچ شرایطی نمیخواد ارتباط کاری هم داشته باشه


درسته کاملا حق داری باور کن هر سری که پستاتو میخونم کلی خوشحال میشم ولی تهش یه استرسی هم دارم کاملا ...

بعد این دو سه هفته فقط ی امروز ندیدمش اصلا ی حالیم بعد چطور ب خودم بقبولونم فراموشش کنم.... 

خیلی سخته....

عشق با همه شیرینیش خیلی سخته...

دلم میخاد بعدازظهر ب ی بهانه ای برم سرکار😔

حداقل شاید دیدمش

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز