رفته بودیم مسافرت جلو دره هتل ایستاده بودم یه چینی هم کنارم بود داشت با گوشی کار میکرد یهو ترررر ترررررر ترررررررر گوزید . همینجورررر ررررگباری پشت هم . اصلا انتظار همچین چیزی رو نداشتم با اینکه میدونستم براشون مهم نیست ولی اینجورشو دیگه فک نمیکردم . تا مدتها سر شام و ناهار یادم میوفتاد میخاستم بالا بیارم . اه مرتیکه ی چندش