بیایین بگین بچگی چه بلایی سر خواهر و برادر آوردین😂

داداشت نه و خواهرت😐

زدی اونجاش بعد میگی داداشم😂

یه ابجی دارم که ۱۵ سال از خووم کوچیکتره سه سالش بود عادت داشت سوسیس خام بخوره منم الکی بهش میگفتم سوسیس ها رفتن کره ماه اونم باورش میشد اوسکولش کردم 😂😂😂

خواهر برادر ندارم ولی یدفعه تلفن پرت کردم بینی پسر پسرعمم شکست به کسی نگفت هنوزم عذاب وجدان دارم  ☹

خواهرم نوزاد بود سرشو کوبوندم به کمد سرش باد کرد دقیقا شبیه تام و جری شده بود که ماهیتابه میکوبوندن به سر همدیگه سرشون باد میکرد 🤣🤣

داداشمم موهاشو تا شیش سالگی کوتاه نکردیم بلند بود 

بعد میشستم براش میبافتم کلی گل سر میزدم و لاکو اینا

عکساشو هم دارم الان هر وقت اذیت کنه میگم استوریشون میکنما کلا خلع سلاح میشه بچه😂😂😂

🤣🤣🤣🤣وحشی ستمگر

من یه بار کنترل تلویزیون رو زدم به دیوار انداختم گردن اون 

یه بار هی گفتم سوار دوچرخه شو تو بلد نیستی آقا اینم نشست رو میله دوچرخه به جای صندلی دوچرخه هم بزرگگگ خلاصه کار به بیمارستان کشید😐فقط دعا هر روزم اینه تو بزرگی (الانش)مشکلی براش به وجود نیومده باشه

دیگه یادم‌نمیاد🤔

منم یه بار لیوان شکوندم قایمش کردم داداشم از مدرسه اومد پاش رفت روش الهی بمیرم بخیه خورد هنوزم که هنوزه سربه سرم میزاره میوه گربه بود 😕😕😂😂😂

یه چند باری هم موقع کشتی منم اونجاش ناکار کردم هربار تا نیم ساعت تو شکمش خم بود ولی هیچی بهم نمی‌گفت زیاد 😢😢😢خیلی مهربونه خیییلی. 

یه بارم باهم خورشت پوست هنونه درست کردیم 😷😷

ممممنمم

اونا سرم بلا میاوردن😐😂😂😂بچه آخرم 

یادش بخیررر 

داداشم اذیتم میکرد میگفت تورو از پرورشگاه آوردیم منم باور میکردم :|😂یه بارم تمام سی دی هامو شکوند منم کُلی بازی دراوردم 

ابجیمم همیشه تمام مدل موها رو سر من اجرا میکرد موهامو میکشید دردم میومد گریه میکردم ولی بعدش میدیدم خوشگل شدم خوشحال میشدم😂😂ولی در کل خیلی دوستم داشتن تو همه عکسا همشون منو بغل کردن یا دستمو گرفتن 

تا دلت بخاد 

حواهر بزرگه بودم 

میبردمشون جلو افتاب رنگ چشاشونو ببینم چه رنگیه طفلیا غداب میکشیدن 

با چوب کبریت بینی شونو تمیز میکردم

میرفتم تو حیاطاب بازی میکردن لباسشون خیس میشد میزدمشون 😑😢🙈

ظهرا ب زور میخابوندمشون 😅 رو پام انقد تکون میدهدم ک سرگیجه میگرفتن طفلیا 

براشون قصه میگفتم یادش بخیر