بیاین بگین کدوم بهتره

آناتا

عضویت: 1393/03/13

تعداد پست: 50691

برو بدون تراس

برا خودت حال کن

مستقل و مجردی🤣

کاشکی دنیا یادش بره ما رو، نبینیم طلوع آفتاب رو

1399/06/29

|

19:16

مورتیشیا

عضویت: 1399/05/04

تعداد پست: 4720

خدایی دوتایی تو یه اتاق سخته

میشه یه صلوات بفرستی به آرزوم برسم🥺

1399/06/29

|

19:16

مدیر استارتر

عضویت: 1398/12/23

تعداد پست: 711

برو اون اتاق مستقلم هستی

منم حس می کنم بهتره

💕زندگی داشتن دارایی های ماورایی نیست زندگی داشتن آرامشه،و این آرامش به فکر تو بستگی داره.فکرتو حبس نکن..پروازش بده... رویا بباف و بساز🌈

1399/06/29

|

19:17

آیناز38

عضویت: 1393/10/24

تعداد پست: 34923

قدیم همه زیر ی کرسی با هم ب توافق میرسیدن

الان همه زیاده خواه

1399/06/29

|

19:17

mahboooobeh5

عضویت: 1398/12/20

تعداد پست: 16131

وا پس اتاق سومی برای چیه!

ماهم ۳خوابیم هرکس یه اتاق داره

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

1399/06/29

|

19:17

پاسخگو_مسائل_مختلف

عضویت: 1399/05/28

تعداد پست: 609

مستقل شو

1399/06/29

|

19:17

انی

عضویت: 1396/05/01

تعداد پست: 12143

تراس نداره پنجره که داره برو تنهایی برای خودت حال کن

1399/06/29

|

19:17

1375razi

عضویت: 1399/06/01

تعداد پست: 769

برو اتاق بغلی تراس میخوایی چکار

به امید فردایی شاد بازندگی بهتر❤

1399/06/29

|

19:17

asalghiii

عضویت: 1398/07/07

تعداد پست: 2757

منم حس می کنم بهتره

اره بابا حالا تراس نداره عوضش دبگ راحتی همشم ک نمیخوای بری تو تراس ک

1399/06/29

|

19:17

مدیر استارتر

عضویت: 1398/12/23

تعداد پست: 711

قدیم همه زیر ی کرسی با هم ب توافق میرسیدن الان همه زیاده خواه

نه زیاد خواهی نیست منو خواهرم خیلی باهم دعوا داریم😑خواهرم بزرگ تره

💕زندگی داشتن دارایی های ماورایی نیست زندگی داشتن آرامشه،و این آرامش به فکر تو بستگی داره.فکرتو حبس نکن..پروازش بده... رویا بباف و بساز🌈

1399/06/29

|

19:18

مدیر استارتر

عضویت: 1398/12/23

تعداد پست: 711

وا پس اتاق سومی برای چیه! ماهم ۳خوابیم هرکس یه اتاق داره

چون اونجا زیاد برا اتاق اکی نیست شرایطش فرق داره😐ولی بابام گفت اگه می خوای واست درستش می کنیم

💕زندگی داشتن دارایی های ماورایی نیست زندگی داشتن آرامشه،و این آرامش به فکر تو بستگی داره.فکرتو حبس نکن..پروازش بده... رویا بباف و بساز🌈

1399/06/29

|

19:20

مدیر استارتر

عضویت: 1398/12/23

تعداد پست: 711

خدایی دوتایی تو یه اتاق سخته

واقعا خیلی خیلی سخته😓

💕زندگی داشتن دارایی های ماورایی نیست زندگی داشتن آرامشه،و این آرامش به فکر تو بستگی داره.فکرتو حبس نکن..پروازش بده... رویا بباف و بساز🌈

1399/06/29

|

19:21

mahboooobeh5

عضویت: 1398/12/20

تعداد پست: 16131

چون اونجا زیاد برا اتاق اکی نیست شرایطش فرق داره😐ولی بابام گفت اگه می خوای واست درستش می کنیم

جداشو

اتاق خواهرمم تراس نداره خیلیم خوبه

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

1399/06/29

|

19:21