2703
2553
عنوان

بیاین بگین کدوم بهتره

170 بازدید | 19 پست

منو خواهرم تو یه اتاق باهمیم بعد یه اتاق خالی هست اون اتاق تراس نداره ولی من با خواهرم خیلی دعوا داریم تو اتاق خودم بمونم بهتره یا برم تو اون اتاق؟خونمون سه خوابست

💕زندگی داشتن دارایی های ماورایی نیست زندگی داشتن آرامشه،و این آرامش به فکر تو بستگی داره.فکرتو حبس نکن..پروازش بده... رویا بباف و بساز🌈

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش

ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

2720
برو اون اتاق مستقلم هستی

منم حس می کنم بهتره

💕زندگی داشتن دارایی های ماورایی نیست زندگی داشتن آرامشه،و این آرامش به فکر تو بستگی داره.فکرتو حبس نکن..پروازش بده... رویا بباف و بساز🌈

قدیم همه زیر ی کرسی با هم ب توافق میرسیدن

الان همه زیاده خواه

حجاب از نظر ائمه علیهم السلام:  *رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از حضرت جبرئیل سوال نمود که آیا فرشتگان خنده و گریه دارند؟ جبرئیل فرمود: بله. زمانی است که زن بی‌حجابی و بدحجابی می‌میرد، و بستگان او را در قبر می‌گذارند و روی آن زن را با خشت و خاک می‌پوشانند تا بدنش دیده نشود. فرشتگان می‌خندند و می‌گویند: تا وقتی که جوان بود با دیدنش هر کسی را تحریک می‌کرد و به گناه می‌انداخت، او را نپوشاندند، ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند او را می‌پوشانند!     *رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم : یک گروهی که وارد جهنم می‌شوند، زنان بدحجاب هستند. (کنزالعمال، ج ۱۶، ص ۳۸۳)     *امام صادق علیه السلام: برای زن مسلمان، جایز نیست که روسری (مقنعه) و پیراهنی بر تن کند که بدنش را نپوشاند. (وسایل الشیعه، جلد ۳۰، ص ۵۱۸۱)    *رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم : هر زنی که به خداوند سبحان و روز قیامت ایمان دارد، زینتش را برای غیر شوهرش آشکار نمی‌کند و همچنین موی سر و مچ [پای] خود را نمایان نمی‌سازد و هر زنی که این کارها را برای غیر شوهرش انجام دهد، دین خود را فاسد کرده و خداوند را نسبت به خود خشمگین کرده است… (مستدرک حاکم، ج ۲، ص ۵۴۹)

وا پس اتاق سومی برای چیه!

ماهم ۳خوابیم هرکس یه اتاق داره

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
2714
قدیم همه زیر ی کرسی با هم ب توافق میرسیدن الان همه زیاده خواه

نه زیاد خواهی نیست منو خواهرم خیلی باهم دعوا داریم😑خواهرم بزرگ تره

💕زندگی داشتن دارایی های ماورایی نیست زندگی داشتن آرامشه،و این آرامش به فکر تو بستگی داره.فکرتو حبس نکن..پروازش بده... رویا بباف و بساز🌈
وا پس اتاق سومی برای چیه! ماهم ۳خوابیم هرکس یه اتاق داره

چون اونجا زیاد برا اتاق اکی نیست شرایطش فرق داره😐ولی بابام گفت اگه می خوای واست درستش می کنیم

💕زندگی داشتن دارایی های ماورایی نیست زندگی داشتن آرامشه،و این آرامش به فکر تو بستگی داره.فکرتو حبس نکن..پروازش بده... رویا بباف و بساز🌈
خدایی دوتایی تو یه اتاق سخته

واقعا خیلی خیلی سخته😓

💕زندگی داشتن دارایی های ماورایی نیست زندگی داشتن آرامشه،و این آرامش به فکر تو بستگی داره.فکرتو حبس نکن..پروازش بده... رویا بباف و بساز🌈
چون اونجا زیاد برا اتاق اکی نیست شرایطش فرق داره😐ولی بابام گفت اگه می خوای واست درستش می کنیم

جداشو

اتاق خواهرمم تراس نداره خیلیم خوبه

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687