2733
2734
عنوان

چه از اطاعت و رضایت شوهر حرف میزد طفلکی😐

| مشاهده متن کامل بحث + 786 بازدید | 34 پست
دختر ۲۶ساله چه احمقی بوده تو این زندگی سگی مونده اخه مگه نمیدونس طرف زن داره ؟باردارم شده ؟تو یه خون ...

مرد ه استاد دانشگاهشون بوده... استاده از دختره خوشش اومده بوده... دختره گفته تو زن داری... مرده گفته زنم مطیع منه و اگه بگم زن میخام باهام همکاری میکنه.... 

تازه اون موقع دختره 24 سالش بوده... الان 26 سالشه و بارداره... 

دقیقا همه چیز مشترکه... یعنی مادرشوهر دوستم دو ساله پاشو خونه دخترش نذاشته...خواهرشوهر دوستمم گفته به انتخاب شوهرم احترام بذارید مبادا از احترامش کم کنید:/

بماند که دوستم خواهر شوهرشو عید سال قبل دیده بود میگفت اون همه شادابی و نشاط رفته بود از چهره فاطمه... و موهاش سفید شده بوده... زیر چشماش گود می افته همیشه...بنده خدا از چهارده سالگی شوهر کرده بود و شونزده سالگی دخترشو به دنیا اورده و بعد دو تا پسر دسته گل... پسراش دوقلو اند.... خلاصه همه چیز مشترکه... ببخشید حتی توی یک اتاق میخوابند چون خونشون سه خوابه است... اتاق مهمان رو نگرفت هووعه.... گفته بود هرجا شوهرم میخوابیده تا دیشب منم همونجا میخابم:/

طفلک خانم اول تا مدتها میرفته بیرون از اتاق به هوای نماز شب و.... الان نمیدونم دیگه چه میکنند... 

[QUOTE=155913423]مرد ه استاد دانشگاهشون بوده... استاده از دختره خوشش اومده بوده... دختره گفته تو زن داری... مرده گفته ...[/QUOTE امان ازجهالت اون دختر نباید وارد زندگی مرد متاهل میشد والا بیشوهری ازین زندگی بهتره خودشم بدبخت کرد خونه زندگی مستقل نداره که نه جهازی نه راحتی بعضیا به هر قیمتی شده میخوان ازدواج کنن خونواده دختره هم چه بی بخار بودن دادنش به این 😑

خدایا داده ونداده ات راشکر

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

[QUOTE=155913423]مرد ه استاد دانشگاهشون بوده... استاده از دختره خوشش اومده بوده... دختره گفته تو زن ...

خانواده دختره به گفته خواهر شوهر دوستم، اومدن دست بوسی خواهرشوهر دوستم :/ گفتن دخترمون کنیزته... ابجی کوچیکته و دست به سیاه و سفید نزن شما و خانومیتو کن و فلان و بیسار.... مادر و پدر دختره خیلی ساده بودند میگفتن چون دخترمون شهر درس میخونه میترسیدیم خراب شه و گیر ادم ناتو بیفته:/ الان کنیزی شما رو میکنه خیالمون راحته:/ دختره چهار تا برادر و سه تا خواهر داشته کلا هشت تا بچه هستند.... دو تا از برادراش جراح هستن و یکیشون کلینیک داره توی سعادت اباد تهران....اما هیچ کدوم مخالفتی نکردن و گفتن ما ازدواج کردیم این خواهر ته تغاریه خطرناک بود مجرد توی خوابگاه و تهران:/ ماشالله مرتب هم خونه خواهرشوهر دوستم هستن.... اخ اخ یادم اومد اینو بگم.. 

خواهرشوهر دوستم موقع ازدواج باباش بهش یه خونه کوچیک داده بود بعنوان پشتوانه.... مرده وقتی این دختره رو میگیره میگه باید بزنی به نام من خواهر شوهر دوستمم میگه برای اینکه نشون بدم بهت اعتماد دارم و تو تمام تکلیف و رسالت منی چشم:/.... اون مرده هم میخاد بزنه بنام بچه ای که یه ماه دیگه به دنیا میاد.... قشنگ اموال رو به اسم خدا و پیغمبر صاحب شدن:/ 


[QUOTE=155913423]مرد ه استاد دانشگاهشون بوده... استاده از دختره خوشش اومده بوده... دختره گفته تو زن ...

اره گلم حتی لباس تنش رو خود خواهر شوهر دوستم با شوهرش رفتن براش خریدن.... دختره یه چمدون و ساک از خوابگاهشون فقط اورد اونم لباساش رو گفت کهنه شدن انداخت دور همه رو از نو خریدن براش.... 

تا حالا یک بشقاب غذا نپخته.. تا حالا دست به جارو نزده دختره... مرتب هم خواهر برادراش رو دعوت میکنند....

2731
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

میشه؟

nnnnop | 4 ثانیه پیش
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز