سلام بچه ها دیروز بود شوهرم صبح زنگ زد گفت میام دنبالت بیا اینجا ناهار منم گفتم باشه خاضر شدم اومد دنبالم رفتیم خونشون نشسته بودیم خواهر شوهرم مدرسه بود۱۷سالشه برادر شوهرم گوشیشو برداشت رمز گوشیشو زد دید چه خبره توش داد شوهر منم نگا کرد برادر شوهرم۲۱سالشه شوهرم۲۳
عکسای لختشو فرستاده بود واسه یه پسر توی گوشیش پر از فیلمای .... بود واسه پسره ام فرستاده بود بعد شوهرم گوشیو دستش نگه داشت خواهر شوهرم اومد گفت بیا ببینم اینا چیه بعد گفت چیا اومد جلو شوهرم نشونش داد برادر شوهرمم پاشددوتاشون شروع کردن دادو بی داد محله رو گزوشتن رو سرشون که ابرومونو توی محل بردی خواهر شوهر بزرگمم یبار عروسی کرده ولی وقتی شوهر داشته ۶ماه فرار میکنه بعد۶ماه پیداش میکنن شوهرش طلاقش میده شوهرمم هی داد میزد میخای اخر عاقبتت مثل اون بشت بعد برادر شوهرمم چندتا چک خابوند زیر گوشش