باسلام
نمیدنم کسی این مطلب میخونه یانه
اماابتدا خوشحالم به خواسته خودم باردارشدم
دم شوشوم گرم هیچی برام کم نزاش
منم نهایت استفاده بردم تاتونستم ناز کردم که الان قدرمومیدونه
خوشحالم تمام ازمایشاتم سرتایم طبق نظرپزشکم دادم
دیه رژیم سفت وسخت گرفتم
تمام چیزهایی که موادافزودنی داشت حذف کردم
ازانواع سس وکنسرو وحله حوله مرباو....
البته خونگی میخوردم
زیادغذانخوردم باعث شدتو9ماهگی بارداریم مثل یه خانم 5ماهه باشم
پیاده روی طولانی امااهسته داشته باشم
واصلاتنگی نفس وبی حالی نداشتم
وبهترین بارداری داشتم
خوشحالم سعی کردم استرس ازخودم دورکنم
خوشحالم توخریدسیسمونی به خانوادم فشترنیاوردم
رفتم توسایت دیوار یه سرویس ست 10تیکه به علاوه مینی واش درحدنوو
پیداکردم که خانمه میگفت بچه بغلیه من فقط ساک وکریروتختشواستفاده کردم که خدایی راست میگفت
بیش نوونووبود
خریدمش 1200کلشو
وخوشحالم وان حموم بالوازمش نوخریدم 150
یه گهواره گرفتم 120
و.....
سرجمع با3تومان سروته سیسمونیم به هم آوردم
وتواین اوضاع اقتصادی زیادتوخرج ننداختم درضم همه چی هم داشتم ست
خوشحالم لباس صفرنخردم چون یک به کارم آمد وبچه درشت کامل بود
وکلازیادلباس نخریدم چون هرکی واسه دیدنم میومد یه لباس میاورد
خوشحالم که کلی شلواروکهنه براپسرم دوختم وصبح هاوغروب هااندازه 3ساعت زیرشوبازمیزارم بدون این که ببندمش تن تن زیرشوتاخیس میکنه عوض میکنم
برای بچه خیلی بهتره
چون خودم خیاطم 3تالنده مشمایی دوختم که میزارم زیرش که خونه کثیف نشه
مینی واش خیلی به دردم خورد کیسه خوابم همین طور
خوشحالم که تاهفته 42صبرکردم که طبیعی زایمان کنم که به خاطرمکمل هایی که خورده بودم نشد
واوژانسی سزارین شدم
پسرم 4کیلودنیااومدوطبیعی واقعاظلم بود
خوشحالم توبیمارستان دولتی جراحم اقای منصوری شد
وخوشحالم که توبیمارستان به توصیه مادرم هی شکمم فشاردادم وزوودسرپاشدم
ودوماه اخرکاسنی خوردم وپسرم زردی نگرفت
خوشحالم برخلاف حرف های دیگران هنوز که پسرم 5 ماهشه نذاشتم ختنه کنن
وقصددارم تا9ماهگیش صبرکنم ازعوارض ختنه جلوگیری کنم
خوشحالم بچه چون نوه ارشدبود همه بغلش میکردن داشت بغلی میشد که زیردوماه ازبغلی انداختمش
خوشحالم ازابتداهمه چیزخوردم که الان بچه معدش عادت کرده وحبوبات و....اذیتش نمیکنه
اینم میگم خوشحالم رعایت کردم 10روزاولو که باعث شدبااین که سزارین شدم کاملااغوزداشته باشم وبچه بیشتربخوره وهم شیربشه وهم بدنش ایمن بشه
خوشحالم که شب روزبه بچه یاددادم توهرحالتی بهش شیردادم هم شیشه میگیره هم سینه رو
فقط شیرخودمومیخوره
خوشحالم که توواکسن هاش کار خونه تعطیل کردم فقط به آون میرسیدم چون استانمیخورد
خوشحالم که زیادلباس نپوشوندمش که فردابایه باد سرماخورده
ازابتداباهمسرم بردیمش حموم واونم مسئولیت میپزیرفت
خوشحالم که هروقت همسرم میومدخونه یامیرفت پسرم بغل میکردم میبردم بدرقش ودستشوبه حالت بای بای میگرفتم
همین باعث شده علاقه همسرم به پسرم زیادباشه
خوشحالم تامیتونم پسرم بازی میکنم وبوش میکنم گاهی اوقات بغلش میکنم الان کلی وابستمه
خوشحالم که خیلی زووودباتحقیق متوجه بیماریهاش میشم وسریع درمان میکنم تومتن بعدی معنی میگم
ودرنهایت خوشحالم که یه پسرسالم سالم دارم الان عالیه
اصلااذیتم نمیکنه زیاد خوابش منظم
خداروشکرمیکنم