2726
اگه الان برگردید به روز اولی که مادر شده بودید چه کارایی را می کردید که الان فکر می کنید بهتر بود انجامش می دادید؟
چه کارایی هست که انجام دادید و ز انجام دادنش خیلی خوشحالید؟ا
از خودم شروع می کنم
اگه برگردم ،تو خرید لباس بیشتر دقت می کنم هر لباسی را چون از خود لباس خوشم اومده یا دوست دارم دخترمو تو اون لباس ببینم براش نمی خریدم ***تا همش رو زمین خوابن و نمی تونن بشینن براشون بلیز نمی گرفتم** اینکه از اول
تو فصل پاییز و زمستون همش سرهمی می گرفتم
&&&&
از اینکه روی شیر خودم حساس بودم و تحت هر شرایطی کله شقی کردمو وفقط شیر خودم و دادم خوشحالم با او ایننکه خیلی بابتش سختی کشیدم***
از اینکه به دخترم عادت ندادم پستونک و شیشه شیر بگیره ناراحتم الان دیگه خیلی وقتا زمان خواب کلافه میشه می خواد یه چیزی مک بزنه که شیر نداشته باشه

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728
سلام

من از اینکه روی شیر خودم حساس بودم و حاضر نشدم شیر خشک بدم ناراحتم.

خیلیییییییییییییییییییییییییییی ناراحتم که به دخترم شیرخشک ندادم درحالی که شیرم کم بود و نیاز داشت.
صبر اوج احترام به حکمت خداست.
منم البته مثل مامان باران خوشحالم پستونکی نشد چون الان به همه چیز دقت می کنه و برای شناساییشون می کنه تو دهنش (البته کاشک کمی هر روز پستونک می دادم مثلا فقط وقت خواب ) ولی قبلا با شیر من می خوابید و نیازی نمی شد اما الان وقتی خوابش می اد حتی شیرم نمی خوره خیلی کلافه می شه
مامان آوا جون من ماه ا.ل شیر نداشتم همش میمی تو دهنش بود ولی بازم لجبازی کردم و انقدر گشتم دنبال راهی که شیرم زیاد شه مثل خوردن سوپ . ماهیچه و عرق زیره
حالا می بینم شاید کار خدا بود که ماه اول شیرم کم باشه به این بهانه دخترم همش تو دلم باشه الان که بزرک شده خودش نمی ذاره از کنارش جم بخورم
منم همین طور خوشحالم در هر شرایطی شیر خودمو دادم. حتی یه زمانی مبارزه میکرد و شیر منو نمیخورد شکستش دادم. پستونک دادم و خیلی خوشحالم چون خیلی وقتها با می می نمیخوابه چون سیره. اگه پستو.نک نبود بیچاره شده بودم. الانم فقط آخر شبا چند دقیقه ای استفاده میکنه و خوابش که برد میندازه بیرون

از اینکه تخت نوزاد نوجوان خریدم پشیمانم

لباس سایز صفر کم گرفتم اشتباه بود. تا مدتها سایرش صفر بود و هی باید میرفتیم لباس میخریدیم

عروسک و اسباب بازی بیخود گرفتم! زیادی بود

الان که بزرگ تر شده دیگه خوشم نمیاد اسباب بازی جدید بخرم

نبودنِ تو فقط نبودن تو نیست، نبودنِ خیلی چیزهاست...کلاه روی سرمان نمی ایستد! شعر نمیچسبد...پول در جیب مان دوام نمی آورد! نمک از نان رفته!!! خنکی از آب.......ما بی تو فقیر شده ایم مادر💔
من خوشحالم که شیر خشک هم دادم بهش چون می رفتم سرکار ...در ضمن پوریا توی 3 ماه سینمو نمیگرفتم خوشحالم که موفق شدم بهش شیر بدم و نذارم که شیرمنو پس بزنه

خدایا.. که دیده ای تو مرا و خریده ای تو مرا 

منم از اینکه تخت نوزاد نوجوان گرفتم + عروسک و اسباب بازیهای بلااستفاده پشیمونم

ولی اشتباه جبران ناپذیرم همون ندادن شیرخشک بود چون منم سرکار میرفتم و بچم رشدش هم کافی نبود
صبر اوج احترام به حکمت خداست.
من فکر کنم بهترین روش رو براش در نظر گرفتم

از اول به تجربه مادرشوهر و مادرم احترام گذاشتم که خیلی مفید بودن.

از اول شیشه و پستونک ندادم که راضیم...
از اول عادتش دادم که همه چی بخوره
شب به زود خوابیدن عادتش دادم.

به صبوری عادتش دادم.
به اینکه وقتی کار دارم منتظم بمونه عادتش دادم.

به اینکه غذاش رو خودش بخوره و من اصلا برای غذا خوردن بهش اصرار نکنم.

از اول براش زیاد اسباب بازی نخریدم.... به اندازه خریدم

به نقاشی و کتاب عادتش دادم... و همه سرگرمیش نقاشی و کتابه.

لباس برام مهم بوده.. در مورد هزینه های لباس صرفه جویی نکردم.


شیواجون من خودم وقتی بچه بودم عاشق اسبا ب بازی بودم حالت جنون وار کسی هم اون موقع برام نمی خرید خودم برای خودم با کاغذ درست می کردم من برای خودم یه خونه باربی کاغذی با همه وسایل و یه خانواده چهار نفری درست کردم ساعتها باهاشون بازی می کردم با دو تا چنگال اگه یکی کوچک یکی بزرگ بود می شستم روزها بازی یکیشون مامان بودیکیشون بچه
برای همین الان برای دخترم خیلی اساب بازی گرفتم عادتشم دادم باهاشون بازی کنه از این بابت خوشحالم نم یدونم اون چقدر خوشش می اد ولی من که حال م یکنم
اول از همه اون همه به خودم سخت نمی گرفتم و اونقدر عذاب نمی کشیدم بابت سینه نگرفتن پسرم.من کلی روزای اول استرس داشتم و گریه کردم.فکر کردن به اینکه بچم شیر خشک بخوره دیوونم می کرد و اشکمو درمی اورد.ولی خورد و بزرگ شد ..از اینکه وسایل اضافی براش نگرفتم(اعم از لباس و اسباب بازی)خوشحالم.
سلامتی عشق “مادر” که هزار بار دلشو میشکونی ولی وقتی بعد از مدتی صداش میکنی مامان میگه جانم مامان …. !!!
به همسرم سفارش می کردم اولین لحظه ای که دخترمون رو دید حتما در گوشش اذان و اقامه بگه.
خوشحالم از اینکه حواسم بود حتما کام دخترم رو با تربت امام حسین باز کنم.
خدا رو شکر که مقاومت کردم و درد رو تحمل کردم ، با گریه از شدت درد سینه به بچه م شیر دادم ولی نذاشتم شیرخشکی بشه.
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730