2777
2789
عنوان

مشاعره

| مشاهده متن کامل بحث + 6420 بازدید | 1618 پست
هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست قربونش برم خدا ...

تا سر زلف تو دردست نسیم افتاده ست 

دل سودازده ازغم به دونیم افتاده ست

I would love to be kind to me, i saw with all kindness

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

دست از طلب ندارم تا کام من براید  یا تن رسد به جانان یا جان زتن دراید

دام تزوير كه گسترديم بهر صيد خلق       كرد مارا پايبند و خود شديم آخر شكار

 ///موهیتا راست میگف اهواز شهر عاشقیه شهر دیوونگیه ❤ خدایا شکرت بابت همه چی♥💫///

ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون        او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم ...

مي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيست

دي برفت و ميرود امروز و فردا، چاره چيست

در من کسی جان میدهد هر شب با خاطراتی سرد و تکراری ...دیوانه جان کی میشود اصلا ، از حال و روزم دست برداری ...؟دلبستگی طعم گسی دارد ، با بغض های قصه درگیری ...دستت که از دستش جدا باشد .‌..دست خودت را هم نمیگیری ...ویرانه ها را خوب میفهمم ...استادِ ماندن زیر اوارم .. لبخند بر لب میزنم اما .... درد وخیمی در سرم دارم ...درد وخیمِ در سرم هستی احساسِ پوچی بینِ اشعارم .‌..پلکی بزن پیش از عبورت یک ...مُردن به چشمانت بدهکارم ...ما را به جرمِ عاشقی کُشتند...با چوبه ای از جنس ویرانی ...حتما تصور میکنی خوبم ....!!!افسوس اصلش را نمیدانی ...!             
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد بختم ار یار شود رختم از اینجا ببرد

داني ز چه غنچه خون كند چهره ز شرم؟            زان روي كه كار او گل انداختن است

 ///موهیتا راست میگف اهواز شهر عاشقیه شهر دیوونگیه ❤ خدایا شکرت بابت همه چی♥💫///

مي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيست دي برفت و ميرود امروز و فردا، چاره چيست


تنــم از واسـطه دوری دلـبر بگــداخت                  جانم از آتش هجر رخ جانانه بسوخت

 ///موهیتا راست میگف اهواز شهر عاشقیه شهر دیوونگیه ❤ خدایا شکرت بابت همه چی♥💫///

رفتم به طبیب و گفتم از درد نهان  گفتا از غیر دوست بر بند زبان

نیازارم ز خود هرگز دلی را       که می ترسم در او جای تو باشد

 ///موهیتا راست میگف اهواز شهر عاشقیه شهر دیوونگیه ❤ خدایا شکرت بابت همه چی♥💫///

مي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيست دي برفت و ميرود امروز و فردا، چاره چيست

تمام حس شعرم را بگنجان در غزل امشب 

که این تصویر رویایی فقط یک قاب میخواهد

I would love to be kind to me, i saw with all kindness
دل از من برد و روی از من نهان کرد خدا را با که این بازی توان کرد

در صدف چندین گهر دارم تماشا کردنی

باغ اگر بر من شد از جوش تماشایی قفس

باغها در زیر پر دارم تماشا کردنی



در من کسی جان میدهد هر شب با خاطراتی سرد و تکراری ...دیوانه جان کی میشود اصلا ، از حال و روزم دست برداری ...؟دلبستگی طعم گسی دارد ، با بغض های قصه درگیری ...دستت که از دستش جدا باشد .‌..دست خودت را هم نمیگیری ...ویرانه ها را خوب میفهمم ...استادِ ماندن زیر اوارم .. لبخند بر لب میزنم اما .... درد وخیمی در سرم دارم ...درد وخیمِ در سرم هستی احساسِ پوچی بینِ اشعارم .‌..پلکی بزن پیش از عبورت یک ...مُردن به چشمانت بدهکارم ...ما را به جرمِ عاشقی کُشتند...با چوبه ای از جنس ویرانی ...حتما تصور میکنی خوبم ....!!!افسوس اصلش را نمیدانی ...!             
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792