2737
2739
عنوان

به هم خوردن زندگی بخاطر مادرشوهر

| مشاهده متن کامل بحث + 1880 بازدید | 81 پست
دقیقا زنا بلد نیستن چیکار کنن بلد نیستن بگن اشتباه کردم حق  با توعه شروع میکنن به جواب دادن ...

واقعا، زن بخاطر لطافت و پاکیش عزیزه

اگه خودش این وجهه رو خراب کنه دیگه واسه مرد عزیز نیس

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست... 💖💖
منم گفتم زیاد ب خودت میبالی اول ببین داری بعد بهش ببالبعد  کپی کردم.

خب به خانواده و خودش توهین شده این در مقابل حرفای ایشون شاید اصلا توهین محسوب نشه. من خودم مواردی رو دیدم که خانم در مقابل توهین به خانوادش قشقرق به پا کرده اتفاقا این خانم واقعا خانمی کرده و از ته قلبم آرزو میکنم خدا مشکلشون رو حل کنه. 

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

طلاق کلمه خیلی سنگینیه یه زندگی به راحتی ساخته نمیشه که به راحتی هم تموم شه وقتی اینجوری میکنن همه چ ...


همه ی مردا سر مادر و خواهرشون حساسن. طبیعیه خب

البته از اونطرف سر زتشونم حساس باید باشن

آسمانِ ابری  
تازه نزدیک خونه مامانش خونه گرفته که هرچی میشه میپره وسط،مثلا هرروز صبح زود میره سرکار ۱۰ شب میرسه خ ...

نزدیکی به خانواده شوهر آفت زندگیه، فرهنگی ما بی اندازه سنتیه و مادرایی که اینجوری نباشن واقعا نادرن، واسه همین تو ایران عروس باشی و عاقل باشی همون اول باید فاصله بگیری ازشون حتی اگه فرشته به نظر بیان.

پدرش عاقله؟ دلسوز واقعی هست که حرف بزنی بره به زنش بگه وقتی من هستم چرا پسر متاهلت رو صدا میکنی؟

2731
خب به خانواده و خودش توهین شده این در مقابل حرفای ایشون شاید اصلا توهین محسوب نشه. من خودم مواردی رو ...


خب الان این خانوم فرقی با شوهرش نداره

اون توهین کرده اینم توهین کرده. 

نباید جواب میداد 

اولا که اشتباه کرد و جلو مادرشوهرش باید میگفت نه شمارو بیشتر دوست داره 

دوما وقتی اشتباهش رو شوهرش بش گفته باید می پذیرفت و می‌گفت از دل مامانت در میارم ببخشید اشتباه کردم. 


حالا اگه اینارو میگفت ب نظرت دیگه اینقد توهین میشنید؟؟؟! 

اینقد دعوا پیش میومد؟؟ 

عزیزم ما زنا بلد نیستیم چجوری حرف بزنیم

آسمانِ ابری  
فکر میکنی میترسن یا روشون تاثیر میذاره؟ نه عزیزم به همه ابعاد ماجرا نگاه کن شاید از این به بعد پیغام ...

دیگه برام مهم نیس چی درموردم فک کنن یا چی به نفعم باشه یانباشه فقط میخوام دیگه چیزی نگن چون واقعا دیگه مخم نمیکشه.البته ب قول شما ازاین ب بعد میرن حرفاشونو ب پسرشون میزنن اونو شیر میکنن رو سر من😂

واقعا، زن بخاطر لطافت و پاکیش عزیزه اگه خودش این وجهه رو خراب کنه دیگه واسه مرد عزیز نیس


و اینجور میشه که مادر و خواهرشون براشون عزیز تر میشن.

اونوقت میان اینجا به خاطر رفتار غلط خودشون هی طلاق طلاق میکنن و بد میگن از  شوهر و خونوادش 

همه هم حق میدن ب زنه

آسمانِ ابری  
2740
آره اما باید یه جا جلوشو گرفت،میرم با پدرشوهرم حرف بزنم بعدش میگم اگه میخواد به خوشی به زندگیمون ادا ...

ببین عزیزم خونسردیتو حفظ کن. این زندگی توئه پس با آرامش برای حفظش تلاش کن. با همسرت برید پیش مشاور کاربلد و فهمیده. خیلی باهم حرف بزنید و بهش بفهمون بعد ازدواج اولویت با همسره.

خودتم میدونی بعضی آقایون تو خانوادشون روش برخورد درست با زن رو ندیدن ضمن اینکه خیلی از خانمها وقتی پسردار میشن محبت هایی که از همسر ندیدن توی پسر جستجو میکنن و در واقع پسر رو مثل یه برده بی اختیار پرورش میدن تا بعدها ازش استفاده کافی رو ببرن و این توهین به مقام مادریه. هیچکس با زایمان مادر نمیشه. مادری یعنی بدون چشمداشت نسل بعدی رو پرورش بدی و برای بدنیا آوردنش منتی روش نذاری که متاسفانه خیلیها هنوز هم برای پیری و کوری بچه دار میشن و هدفشون جز این نیست

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
نزدیکی به خانواده شوهر آفت زندگیه، فرهنگی ما بی اندازه سنتیه و مادرایی که اینجوری نباشن واقعا نادرن، ...


اینهمه هستن که نزدیک خونه مادرشوهرشونن. خیلی هم خوشن. پس آفت این نیست.

چون برعکس حرف شما که عاقل اونه ک فاصله بگیره؛ 

عاقل و باسیاست اون عروسیه که تو دل شوهر و خونوادش خودشو جا کنه. 

اونوقت هیچ فرقی با دخترشون نداره

همه مادرشوهرا رو دیو جلوه میدید. 

خودتون برادر ندارید مگه. مگه مادر خودتون مادرشوهر نیست؟!!!! 

مادر خودتونم همینجوری بده؟ یا تقصیر رو می‌اندازید گردن عروس؟

آسمانِ ابری  
شوهرت بد گفته. درست ولی اینا همه مشکلات ریشه دارن. یه دفعه که اینطور نشده یه ریشه ای داره دلیلی د ...

ریشش برمیگرده به همون مادرشوهر،نامزد بودیم از شرکت ۱۳ بسته شکلات دادن،پاشدم نگا کردم یه بسته بود گفتم واای من از اینا خیلی دوس دارم انتظار داشتم مادرشوهرم برگرده بگه اگه دوس داری باز کن بردار،ولی گفت تا تو خونه منه هرچی بیاره مال منه بعدش تو ببر خونت تا شد عید سال دیگه گفتم بهش شکلات نمیدم برگشت چند بار گفت شکلات ها رو چیکار کردین؟تا شوهرم بهم گفت اگه راضی هستی چند بسته بدم بهش گفتم باشه ببر بده باز من نخواستم بخاطر یه شکلات دلخوری پیش بیاد،لواشک پخته بود دلم خواست خوردم،برگشت گفت روزی زمستونو الان میخورن؟؟شوهرم برام زرد آلو گرفته بود برگشت گفت باید میخوردی؟؟۱۳ ملیون وام داریم چن ماه دیگه درمیاد چون شوهرم بهم بدهکاره باهم حرف زدیم پولو من بردارم مادرشوهرم میشینه هزارتا فکر میریزه برا پول من،که فلان کارش کنین،۲ روز تو کار باغ به باباش کمک کرد روز سوم داییم اینا میومدن خونه آبجیم،آبجیم بهم زنگ زد که شمام بیاین ما پاشدیم بریم مادرشوهرم با لحن بد برگشت گفت من میدونم دایی این شبم میمونه اینم برنمیگرده که تو باغ کمکمون کنه،شوهرم هیچی نگفت،برگشتیم خونه گفتم چرا جوابشو ندادی میگفتی مامان ۲ روز به شما کمک کردم یه روزم میبرم زنم حال و هواش عوض شه هیچی نگفت گفتم اخه هیشکی حق دخالت نداره حتی خونواده من....برگشت سیلی زد بهم نشستم گریه کردم خودشو زد چاقو رو برداشت که خودمو میکشم از دستش گرفتم نشستم زمین گریه کردم حالا بهش گفتم من مریضم خونه نیستم چرا بدون اجازه من هرموقع از خونه میرم یه چیزی برمیداری میدی مامانت؟گفتم خودت میدونی من در مورد خونواده خودمم اینجوریم گفت میدونم وگرنه اگه فقط به خونواده من میگفتی دهنتو پاره میکردم باز ناراحت شدم گفتم عیب نداره برگشتم زنگ زدم چرا اونجوری گفتی چرا رفتارت اینجوری شدی من فقط گفتم بهم بگو بعد...من نمردم که وسایلامو اینور اونور میکنی گفتخوب میکنم نون میدم مث سگ بخوری و هیچی نگی خودم کار میکنم خودم میدونم باید چیکار کنم.حالا واقعا قضاوت کن خودت مشکل از چیه؟


همه ی مردا سر مادر و خواهرشون حساسن. طبیعیه خب البته از اونطرف سر زتشونم حساس باید باشن

اره مشکل همینه،اما این با ناراحتی مادرش ناراحت میشه ولی من که باردارم و نباید استرس داشته باشم همش باعث میشا گریه کنم

خب الان این خانوم فرقی با شوهرش نداره اون توهین کرده اینم توهین کرده.  نباید جواب میداد  ...

زن موجودیه که باید باهش درست صحبت بشه و بهش محبت بشه. درسته زن با سیاست میتونه خیلی چیزها رو تغییر بده اما خیلی جاها اگه کوتاه بیایم طرز حرف زدن طرف مقابلمون هیچ تغییری نمیکنه. زن هم انسانه و شاید دوست داره همسرش همه جا بگه که زنش براش ازهمه باارزش تره. عجیبه چرا همیشه زن تو این موارد باید بگه چشم و ببخشید و ... اینجوری طرز فکر آقا هیچوقت عوض نمیشه. ضمن اینکه من هنوز معتقدم خانم توهین نکردن. 

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
این دیگه حرف زدن نیست.پاچه خواریه رسما

و با این اوضاع هیچوقت طرز صحبت کردن آقا درست نمیشه

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687