ما همانیم،همانی ک خودت میدانی
دو هواییم ،دمی صاف و دمی بارانی
پیش بینی شدنِ حال من و تو سخت است
دو هواییم .....ولی بیشترش طوفانی
دل من اهل کجا بود ک امروز شده است
با دلِ تنگِ قلم های تو هم استانی
اخرین مقصدِ تو شانه ی من بود؟
........نبود.....؟؟؟
گریه کن هر چه دلت خواست ولی پنهانی
شاید اینبار ب شوقِ تو بتابد خورشید
رویِ این پنجره ی در شرفِ ویرانی
شهر مشرف ب زمستان شده ی موهایم
چند سالیست ک برفی شده و بورانی
باز باید بکشی عکس پریشان مرا
گوشه ی قابِ همان کالبدِ زندانی
آب با خود همه ی دهکده را خواهد برد
اگر این رود زمانی بشود طغیانی ....♥