با شوهرم دعوام شد ی سیلی بهم زد هرچی هم از دهنش در امد بهم گفت گفتم ببر منو خونمون تا در خونمون رفت اما نبرد من گفتم بچرو نمیبرم گفت اگه میخای بری باید ببری بعدم امدم خونه میگم باشه میبرم حالا منو نمیبره میگه به بابات بگو بیاد دنبالت
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
داشتیم شوخی میکردم یهو دسته خودش خورد به بچه بعد به من میگه خری چرا اینکارو کردی بچه هم گریه کرد بعد بحثون شد ی سیلی بهم زد منم گفتم بخدا دیگه نمیمونم بایدمنو ببری اما نمیبره
آخه عزیزمن چرا تا هرچی میشه راه میفتین میرین خونه باباتون.خب بجاش قهرکن برو اون اتاق.فردا روز آشتی میکنین ولی روتون نمیشه ک تو چشم خانواده هاتون نگاه کنین.موقع دعوا اگ دیدی کار ب جاهای باریک کشیده میشه تو سکوت کن بعدا ک حالش خوب بود باهاش حرف بزن
عزیز دلم حق باتوئه ولی خب اینجوری نگو.بالاخره الان دعوا کردین ازش دلت پره.آخرشب یا فردا باز میادمنتتو میکشه آشتی میکنین.عزیزمن بخاطربچتون هم ک شده دوتایی باهم روی صبرتون کار کنین.سعی کن اینجور موقع ها باسیاست برخورد کنی.