2733
2734
عنوان

بیاید از خاطرات و شیطنتای دبیرستان بگیم😂

| مشاهده متن کامل بحث + 961 بازدید | 91 پست

ما یە معلم داشتیم مرد هم بود ها از مارمولک بشدت میترسید

یە بار امتحان داشتیم  اومد بیاد سر کلاس یە مارمولک انداختیم کف کلاس

بیچارە رنگش پریدە بود داشت پس میفتاد ما هم هی تعارف میکردیم آقای فلانی بفرمائید تو اونم عین چی میلرزید 

یهو برگشت گفت هر کی این مارمولک رو بندازە بیرون ۵ نمرە مستمر بهش میدم  امتحانم نمیگیرم امروز

هیچی دیگە منم همون از پشت میزم پامو گذاشتم رو مارمولک بیچارە و کشتمش

دیگە تا آخر اون سال منو بە چشم مرد عنکبوتی نگا میکرد😂😅🤣

حواست‌هست‌به‌موهای‌سفید‌سرم‌!
ببین نظرات اینجا خیلی خوبه ها ولی تهش ادم نیاز داره یه ادم متخصص بهش بگه چیکار کنه. من خودم هربار مساله اینجوری برام پیش میاد میرم سراغ دکترساینا. بیا اینم لینکش بعد تازه خیالمم راحته که اگر مشکلم حل نشه پولمو کامل برمیگردونن.



ما مدرسمون قدیمی بود در اتاق معلما بسته نمیشد واسه همین حفاظ آهنی و تا نصفه میکشیدن توو زنگ تفریح ی ...

وااااای خدا نکشت😂😂😂

ما یه در از این اهنیا داشتیم یکی از کلاس ها بود ولی نمیشد قفل کنیم چون دوربین بالا سرمون بود

صبورباش چیزهای خوب زمان میبرند 😍👼

ما کلاس نهم که بودیم از معلم زبانمون نفرت داشتیم بعد صندلی معلم وسطش پاره بود که پنبه داشت رفتیم با دوستان آب اوردیم ریختیم هر چه قدر آب میریختیم معلوم نمیشد چون پنبه بود و آب و جذب میکرد بعد که معلم اومد نشست ماهم همه منتظر ری اکشنش بودیم یهو بیچاره فریاد کنان خودشو چسبوند به بخاری😂😂😂بعد ما خندیدیم گفت میدونم شما اینکارو کردین ماهم میگفتیم نه خانوم😂😂😂

به بعضیام باس گفتی اونی که برات کف میکنه دلستره نه من😛😜😝                                                            ❤گرنگهدار من آن است که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد❤                                                                        
2742

ما همیشه گوشی میبردیم مدرسه عادت بود اصلا هر موقع هم نیخواست بگردن من دور گوشیا کاغذ میپیچیدم و از پایین میزاشتم توو شوفاژ

یسری یه نفر من و لو داده بود ناظم اومد من   برد من گوشی و دادم بچه ها قایم کنن  زنگ زدم مامانم گفتم مامان گوشیه من اون نوکیا خونس دیگه گوشی من سونی بود گوشی مامانم نوکیا سریع قهمید گفت اره گوشیت اینجاس وای ناظمه انقد معذرت خواهی کرداااا😅😅😅این خنده دار نیوداا ولی خدا میدونه چقد خوش گذشت بهم

روز های اینده قطعا بهترین روز ها هستند  ...... کاربر جدید نیسم کاربری قبلیم و ترکوندن
زندان معلم ها😅😅😂

اره والااا شبیه زندان شده بود 🤣🤣🤣🤣

بعد از لای نرده ها بهشون چایی میدادن 

روز های اینده قطعا بهترین روز ها هستند  ...... کاربر جدید نیسم کاربری قبلیم و ترکوندن
2740
ما مدرسمون قدیمی بود در اتاق معلما بسته نمیشد واسه همین حفاظ آهنی و تا نصفه میکشیدن توو زنگ تفریح ی ...

فک کن معلما اون موقع چقدر حرص زنگ از دست رفشونو خوردن😂😂

حالا اگه مدرسه ما بود جبرانی هم میزاشت😐😂

یه بار معلم شیمی تو کلاس داشت درس میداد منم بچه مظلوم نشسته بودم میز اول یه ساعت گنده انداخته بودم نور آفتابو مینداختم تو‌چشم معلم. هر طرف میرفتم باز مینداختم تو چشمش 😂😂 آخرش اومد ساعتمو برعکس کرد رفت 😁

ما سر کلاس اقتصاد اصلا درس گوش نمیدادیم  موقع پرسیدن میگفت فلانی بیا بچه ها همه با هم میگفتیم ...

حکایت ما تو دینی بوده😂😂😂

معلممون هر دفعه میگف برید بیرون غایب رد نمیکنم ماهم میرفتیم😂😁

وااااای خدا نکشت😂😂😂 ما یه در از این اهنیا داشتیم یکی از کلاس ها بود ولی نمیشد قفل کنیم چون دوربی ...

🤣🤣🤣🤣نه خدارو شکر ما دوربین نداشتیم 

البته ناظما الکی میگفتن داریمااا ولی ما فهمیده بودیم خالی میبندن 😁😁

روز های اینده قطعا بهترین روز ها هستند  ...... کاربر جدید نیسم کاربری قبلیم و ترکوندن
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز