برو خدارو شکر کن که لااقل غذا درست میکرده برامن سر بچه اولم خونه م جفت مادرشوهرم بود، در خونه م به حیاط باز میشد، مادرشوهرمم اجاق گازشو بخاطر اینکه خونه ش چربی غذا نگیره گذاشته بود تو تراس که کنار در خونه من بود
غذا میپخت بوش میومد نامرد نمیکرد یه ذره از اون غذا بده به من