بنطرتون حق ندارم ناراحت باشم

تا وقتی که داری با احساس تصمیم میگیری چوب بدتری هم میخوری از اون خانواده. 

مقصر من بودم دعوا کردم یعنی چی؟ 

خانوادت هم مقصرن. مگه بیوه گرفتن که چهارسال عقد نگهش داشتن؟

باید از خانواده همسرت ممنون باشی که با محدود کردن رابطه شاید شما رو مجبور کنند که به ازدواج و مسئولیت پذیری جدی تر فکر کنید. همسرتون شاید در این شرایط به فکر مستقل شدن بیفته. شما منزل پدرت هستی و هر شب هم که کنار همسرتون. اینطوری دیگه زیادی داره بهشون خوش میگذره. اگر عاقل باشید به جای اینکه فکر کنید چون همسرتون کنارتون نیست خوابتون نمی بره تصمیم می گیرید که برید سر خونه و زندگی خودتون. بعد از 4 سال عقد این تلنگر برای شما و همسرتون لازم بوده

شک نکن امضات درسته

انقدر دیدم با این مدل رفتار توی دوران عقد کلا هر چی احترام و عزت بوده برای همیشه از بین رفته 

واقعا تعجب میکنم وقتی این چیزا رو میشنوم

شرعی و قانونی زن و شوهرن کسی نمیتونه تعیین تکلیف کنه چقدر باهم باشن

حتما شرایطشو ندارن برن خونه خودشون 

شرایط ندارن ازدواج نکن

من نمیدونم فرهنگ شما چه جوریه ولی زن و شوهر حریم دارن تو فرعنگ ما خونه دارن نه تو خونه بقیه. حیا و حرمتا از بین بره

دیگه شما متفاوتی بحثی نیست

خب منم بودم ن انگار م بود!عزیزم شما فقط ی ماه تحمل کن بکو شبا نیا خانوادم گفتن بسه دیگه ...ببین چجوری برات خونه تهیه میکنه...خب الان ک همه چیش به راهه مگه منگله خودشو تو خرج بندازه

بزرگترها تون باید بشینن صحبت کنن و تعیین تکلیف کنن

یکم محکم باش یعنی چی ک خابم نمیبره..والا مام 6ساله متاهلیم ولی پاش بیفته ی ماه هم میتونم جدا بخابم با غینکه عاشقشم

باید بابات جدی و قاطع باهاشون صحبت کنه و تاریخ عروسی رو مشخص کنه

من راجب خودم حرف نزدم که راجب فرهنگ من قضاوت میکنی ولی کسی که با این شرایط ازدواج کرده خودش تصمیم گرفته خوانواده شوهر اگه خیلی دلسوزن میتونن کمک کنن خونه بگیره نه این که جداشون کنن 

ببین عزیز من بزرگترین مشکلتون اینه که چهار ساله عقد موندی دلیلشم اینه شوهرت دلیلی نمیبینه خرج کنه ببرتت سر خونه زندگیت 

اصلا مساله این دعواتون نیست مساله سبک زندگیتونه 

من بعد از ازدواجم از تهران اومدم مشهد شهر همسرم اینجا دیدم مشهدیا یه تعدادیشون انگار رسم دارن از لحظه عقد دیگه این دو تا مثل زن و شوهر شبا با هم میخوابن و کاملا زندگی میکنن با هم توی تمام این مدل روابط دیدم الان پونزده سال مثلا از زندگیشون گذشته دیگه احترامی بین داماد و خانواده زنش یا عروس و خانواده شوهرش نمونده ، دختره میره خونه پدر شوهر رسما بیرونش میکنن یا داماد رو بیرون میکننن ، حق هم دارن خب از حضور مدام یه ادم تو خونه زندگیشون خسته میشن و کم کم بی احترامیا شکل میگیره 

خانواده شوهر هیچ وظیفه ای ندارن تو خرج و مخارج 

شوهرش وظیفه داره