هرگز تو عمرم نتونستم . به شدت شرم دارم بوس یا بغلش کنم . ارزو به دلم مونده تا الان روم نمیشه. اصلا نمیتونم حتی بگم دوستت دارم. تو چشماشم حتی نمیتونم زل بزنم نگاه کنم . همیشه سرو سنگین جلوش نشستم ساکتو سربه زیر دختر همسایمون هروقت میاد خونه باباش انقد قربون صدقه باباش میره صداش تا خونه ما هم بیاد باباشو بوس میکنه مسخره بازی در میاره اهنگ میذاره با باباش میرقصه و مسخره بازی در میاره کلی صدای خنده از خونه شون میاد . دارم مقایسه میکنم اگه منم اون طوری بودم چقد بابام ذوق میکرد