بی بلا
منم همینطور بودم
واقعا میفهمم چه حسی دارید
با این که میدونستم ممکنه همه چی درست شه،ولی بی خیال بودم و دوست داشتم دیگه بمیرم
غذا از گلوم پایین نمیرفت
یهو گیر میکرد تو گلوم
از گلوم صداهای بدجور در میاوردم تا دراد از گلوم و گلاب به روتون
خودمو مینداختم رو اون قسمت سرویس بهداشتی که پامونو میذاریم و حتی فریاد میزدم
و...
چند ماه بعد از تجویز قرصام یبار تو اینستام که دوستام و خانواده م و فامیلام داشتن پیجو،درخواست نهنگ آبیو کردم
ولی الان شکر خدا خیلی خوبم
از دعاهاتونم ممنوم و از این که به حرفام گوش کردید
مطمئن باشید چیزی نیست و همه چی درست میشه