سورپرایزم کرد اونم چجور 😶😶😶
اینقد تیکه و متلک انداختم آخر سر گف براچی امروز اینجوری میکنی مگه چی شده گفتم هیچی گف خوب فردا شب میریم بیرون حوصلت سر شده گفتم ها من برایه بیرون اینجوری میکنم تو نمیفهمی واقعا بعد گف پس چی شده امروز بعد یهووو گف وااااای واااای ب خدا یادم شد ببخشید ازاین حرفا بعدم گف پاسو بریم بیرون رفتیم بیرون پارکا که بسته بودن گف بریم شام بخوریم گفتم نه کروناست میترسم خلاصه تو خیابونا داشتیم دنبال یه پارکی جایی میگشتیم که باز باشه بریم یکم راه بریم هوا بخوریم بعد بریم یه کادو برام بخره که یهو یه ماشین جلومون هی ترمز میکرد شوهرم هی چراغ داد یارو رفت کنار ماکه رد شدبم یهو یارو چیزی گف من نفهمیدم شوهرم گف فوش داد گفتم نه خیلی از دعوا میترسم یهو یارو اومد کنار ماشین چیزی میگف شوهرم گف دور بزن دور ب ن جیغ میزدن دوتایی منم ترسیدم گفتم برو توروخداشوهر هی داست میگف دور بزن من اصلا گوش نمیدادم چی میگه شیشه رو دادم بالا یهو شوهرم عصبی شد گف چی میگی ببند دهنتو ابرو ادمو میبری براچی شیشه رو دادی بالا طرف داره ادزس میپرسه مگر وحشیم که وسط خیابون دعوا کنم من فکر کردم میگه دور برن منظورش ابنه که دور بزن اونور دعوا کنیم صدا اون مرده رو هم نمیشنیدیم منم که از صب عصبی بودم بغض کردم گریم گرفت رفتیم ی پارک دیگه خلوت بود من هیچی نگفتم دور زد گف بریم کیک بگیریم بریم خونه مامانت گفتم نه نمیخاد دیگه دلم خیلی پر بود گریم گرفت گفتم برو خونه اومدیم خونه قهر کردیم 🤕🤕🤕🤕