طلاق بخاطر این موضوع اشتباهه؟

بنظرم مشاور برو بهتر میتونه راهنماییت کنه. 

اگه از این فرد جدا بشی بری با یکی دیگه اونم اینجوری باشه بازم میخوای جدا شی تقریبا همه مردا اینجورین باید زندگیت رو بسازی به حرف دیگران هم توجه نکن کلید مرد دکتر حبشی رو گوش بده فکرهایه گذشته و خاطرات بد گاهی تبدیل به فکر وسواسی میشه. مخصوصا واسه خانوما که همش در فکر گذشته هستیم حتما از متخصص این کار کمک بگیر نه از ادمایی اینجا که نصفشون حتی تجربه زندگی مشترک رو ندارن موفق باشی

مشاوره دید همسرت و تو رو میتونه تغییر بده و بهت راهکار بده مشاوره خوب برو حداقل متوجه میشی مشکلاتت حل شدنی هست یا نه و تلاشت رو کردی

منم مثل تو ترسیدم ار طلاق ولی الان دارم فقط میسوزم ولی خوبی هم زیاد داره ولی خب خیانت کرده دیگه الانم یکی باشه بدون اجازه من میره صیغه میکنه اصلا واسش مهم نیست من نارا1ی باشم یا نه تو اشتباه منو تکرار نکن 😢😢😢

میدونم دیر نیست 

میدونمم کاری نمیکنه ولی خوب تمیتونم فراموش کنم 

منم با شوهرم 15سال اختلاف داریم 

شزایطط تقریبا مثل منه واسه بچه همبخاطر این میگه که پابندش بشی دیگه نتونی کاری کنی و جدا شی 

ولی ضعف نشون نده بگو اگه خیانت دوباره کنی طلاق میگیرم حتی اگه چند تا بچه داشته باشم 

چرا که نشه هنوز سنی نداری 22سالته عزیزم من چند تا خاطر خواه داشتم تا یکی دوسال پیش منتظرم بودن که یوقت طلاق بگیرم ولی من موندم و زندگی کردم 

حتما بهتر گیرت میاد 

خونوادت پشتتن

خوب یه مشاوره دیگه ببرش اگه اونم همین نظر رو داشت بشین باهاش صحبت کن شایدم دیگه کارایه گذشته رو فراموش کرده البته تمام مردا خطاهایه گذشته رو نمیپذیرن چون اقتدارشون اسیب میبینه ولی ممکنه پیش خودشون قبول داشته باشن اشتباه کردن به هر حال خودت ببین سبک و سنگین کن تصمیم رو تو باید بگیری اما تلاشت رو بکن تا بعدا پشیمون نشی و بدونی تلاشت رو کردی

پس بنظرم جداشو حیلی سخته با کسی که خیانت کنه بخوای زندگیتو ادامه بدی چون سرشون بسنگ نمیخوره که بار اخرشون باشه دوبازه تکرارش میکنن 

ما تازه رایطمون خیلی خوبه ینی بیشتر وقتا روزی دوبارم رابطه داشتیم چون الان باردارم نمیتونم وگرنه هیچ مشکلی نداشتم 

جوری بود ساعت سه چهار نصف شب بیدارم میکرد برای رابطه منم با مشتاق میرقتم

شاید شما خوب رابطه ندارین وارد این کار میشه 

بخاطر آرامشت مجبوری فراموش کنی دنیا دو روزه فداتشم خودتو عذاب نده به فکر آینده باش

عزیزم من شوهرمو پشت در اتاق بسته متوجه خیانتش شدم وقتی در زدم اومدن بیرون ولی بعدش چاقو گرفت تو دستش گفت یا میزاری کنم یا میزنمت با چاقو منم ترسیدم اخه از اشناهامون بود و اون شب با بچه هاش خوابیده بودن خونم