سلام اجی من ب شوهرم هیچی نگفتم فقط گفتم زنگ زد رفتم براش غذا درست کردم و اومدم و شوهرم فقط گفت نبایتستی میرفتی و منم گفتم آره من زیادی ساده ام.اما چندروزه شوهرم یه کاری باهاش داره بهش زنگ میزنه اونم ترسیده فکر کرده من ب شوهرم گفتم و جواب نمیده شوهرمم شک کرده نمیدونم چی میشه واقعا
سکوت کنی بهتره
اونجا فقط شما دوتا بودی دیگه.مطمنا که اون به کسی نمیگه میخواس باهاتون باشه شما هم نگو.ولی دیگه رابطونو باهاشون خیلی کم کن
ببخشید مگه کلفتی میری برا مردم غذا درست میکنی
اونم مردتنها...
تقصير خودته چرا رفتي الان ديگه خواهر وبرادر رو نميشه باهم تنها گذاشت قطعا ميدونستي چي در انتظارته، اين حرفي هست كه بعدا از گفتن به شوهرت و ديگران به شما زده ميشه اين حرف را دفن كن وديگه تكرار نكن
نه نعععععععع اصلا بهشش نگوووو اشتباه میکنی اگه بگی فقط به مامانت بگو وحواست رو دیگه خیلی جمع کن
بنظر من هم اگ فک میکنی همسرت بعدا بهت تهمت اینا میزنه نگو اما اگه واقعا مرد خوبیه و درکت میکنه وحمایتت میکنه بگو.خیلی شرایط سختیه ی لحظه خودمو میزارم جات واقعا نمیدونم بگم یا نه بگی ادم میترسه دعوا بشه وابرو ریزی نگی هم ادم حس میکنه ی چیزی خفش میکنه .ولی سعی کن با قران خوندن ویاد خدا فراموشش کنی و اون شخصم بسپارش بخدا.
ادم دیه نمیتونه ی شب شوهرشو ول کنه بره حایی مردا هار شدن بخدا.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
