شوهرتم بد کرده یه وقت به تو نداده بهش بگو همیشه لحظه اخر بهت خبر بده
منم یه سری حالم خیلی بد بود درد زیادی هم داشتم فقط رسیدم قرص مسکن بخورم و بخوابم برای شام غذا گذاشتم اما یهو سرشام مهمون اومد از طایفه شوهر اقا اینا هم انگار دستشویی یه سالشون جمع شده بود به نوبت رفتن دستشویی از مرد و زن رفتن😭😭😭😭
بعد از رفتنشون رفتم دستشویی یهو دیدم در سطل یککم بازه و نوار بهداشتی ها تا اون سرش اومده بود😢😢😓😓😓 خدا ابرومون رو حفظ کنه خیلی حالم بد شد با شوهرم دعوا کردم چرا خبر داره مهمون میاد به من نمی گه
همه خونه و سرویس تمیز بود اما اون سطل ....
فقط یادش می افتم میگم اونموقع واقعا راجع به منچی فکر کردن و ... خیلی حالمبد شد از یاد آوریش
تازه شوهرم می گفت مگه چیه مهم نیس