واااااای
من مجردیم تو خونمون یکی از درای تراسمون مثه آینه بود.با آبجیام گروهی دنس میکردیم.کفش پاشنه بلند و شرتک میپوشیدم جلو آینه قر میدادم واسه خودم...یبار همینجور وسط رقص نگام افتاد به راه پله دیدم بابام وسط راه پله ها واستاده داره تگام میکنه.نگو کارم داشته من اصلا نشنیدم خیلی خجااالت کشیدم😂😂😅😅😅😅😅
یکی دو سال پیشم جلو شوهرم همین اتفاق افتاد😅😅