باید واقعیتو بپذیره که زندگی سختی داشته...ولی هر چی بود گذشت..نمیتونه کاری انجام بده در مورد گذشتش...اما آیندش کاملا دست خودشه...میتونه بهترین زندگی رو از هر لحاظی برای خودش بسازه...میتونه بشینه زانوی غم بغل کنه و هر روزش بد تر از دیروزش بشه...انتخاب با خودشه
در ضمن اصلا هم دیر نیست مگه چند سالشه
زن عموی خود من بنا به دلایلی زود ازدواج کرده و عاشق درس خوندن بوده و در دوران دانش اموزیش واقعا درسش خوب بوده...بعد از ازدواجش نتونست بره دانشگاه ولی حالا بعد دو تا نوه و در سن حدودا ۵۰ سالگی رفت دانشگاه رشته ای که دوست داشت و با معدل ۱۹و خورده ای فارق و التحصیل شد...الانم خیلی حالش خوبه که اینکارو کرده...تازه قبل از رفتن به دانشگاه هم چمد سال قبلش رفت خطاطی یاد گرفت و الان تابلو های خیلی قشنگی مینویسه
یا مثلا دختر داییم بعد دو تا بچه توی سن سی و خورده ای سالگی رفت دانشگاه الانم لیسانسشو گرفته و کنکور فوق لیسانسم قبول شده..تازه این دختر داییم ۳ بار دیپلم رد شد تا بالاخره دیپلم گرفت..ولی نا امید نشد
سن فقط یه عدده...مهم اینه که چی از زندگی میخواد..میخواد حقشو از زندگی بگیره یا بشینه و فقط نگاه کنه؟
باید خودشو باور کنه...باید باور کنه که خوشبختی متعلق اونه و بایددبه دستش بیاره
امیدوارم خوشبخت و موفق باشن❤