١٤ سالم بود
ك خوابهاي عجيبي ميديدم يكي دنبالم ميكرد و ميخواست منو بيهوش كنه و موفق ميشد اگ من بيهوش ميشدم تويِ خواب بدنم ي جوري ميشد يكي بغلم ميكرد باهام رابطه داشت!
حاضرم قسم بخورم ك واقعييت داشت من حس ميكردم همه چيو
ول كن نبود از همه متنفر شده بودم همش ميخوابيدم عاشق خوابيدنُ بودم