سه ماه پیش بعد از یه حاملگی پر از مصیبت بچه سالمم رو بعد ده روز خونریزی وحشتناک و عفونت شدید که تا پای مرگ من و برد از دست دادم! جنازه شو تو دستام گذاشتن ! هیچ اشکی نریختم و حتی از این که اون همه درد تموم شده خوشحال شدم! دستاش کشیده بود مثل انگشتای خودم... یک ساعت بعد که پرستار کمکم کرد خودمو بشورم و لباسمو عوض کنم و من و وصل کردن به انواع سرم های انتی بیوتیک و تو اتاق تنهام گذاشتن تازه فهمیدم چی شده! بعد سالها انگار تازه درد غربت رو فهمیدم! به خاطر کرونا حتی همسرم رو اجازه ندادن با من بیاد داخل و تا ۵ روز بعدش که بیمارستان بودم تنهای تنها بودم. شبا تا دو و سه ضجه میزدم! و بعد خوابم میبرد... دوباره از هفت صبح که میومدن داروهامو بدن ضجه میزدم تا ساعت ها... به انگلیسی یه ضرب المثلی هست که میگه از قلبم خون میچکه به خاطر غمی که دارم... من با همه وجودم حس میکردم معنیشو و برای بچه ی ۱۵ هفته ایی که سهم من نشد خون گریه کردم و میکنم... بعد از اون دنیا یه رنگ دیگه شد معنی درد فیزیکی و غم و اندوه ابعاد دیگه ایی به خودش گرفت... چیز دیگری که تغییر کرد دوست داشتن دیگران بود! نه این که الان عزیزانم رو دوست ندارم نه... ولی احساس میکنم سیاهی رو دیدم و اونورش هیچی نیست... دیگه احساس میکنم برای هر دردی اماده ام... دیگه خودمم دوست ندارم و حتی دلم با خدا هم صاف نمیشه... منی که در برابر تمام مشکلات مهاجرت ،تحصیل و مالی گردن خم نکردم و همه چی رو ساختم و موفق شدم... زندگیم بعد پسری که سهمم نبود تیره و تار شد و دلم میخواد تا عمر دارم براش گریه کنم...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
دیدم همه تو امضاشون خواستن دعاشون کنین گفتم منم بگم دوستان خواهشا دعا کنید یه کار خییییلی خوب که این مشخصات رو داشته باشه : حقوقش خیییییلی بالا باشه!پنج شنبه جمعه ها و روزای تعطیل پیشمون باشه ! بهش سر کار ناهار بدن نخوام خودم ناهار بذارم! کارش اسون باشه از کار میاد انقدر خسته نباشه ! بیمه داشته باشه ! بازم حقوقش بالاااا باشه !! گیر شوهرم بیاد حالا اگر ی صلوات بفرسی ک نور علی نور اگه تو نماز و دعاهات یادم کنی که ان شاءالله یک در دنیا صد در اخرت نصیب خودت شه!!!
اینکارو با خودت نکن . بهت هزاربار حق میدم ناراحت باشی غمگین باشی اما تو نباید خودتو ببازی باید قوی باشی ک بتونی زندگیت ادامه بدی. قوی باش بگو بخودت من میتوانم و خواستن توانستن است عزیزدلم
ببین عمم پسرده سالش تومور مغز گرفت مرد اون روز تدفینش پابرهنه رفت سرخاک و خودشو انقد زد که سیاه کبود بود الان از اون قضییه 14سال میگذره و خدابعدش بهش یه دختر دادیه پسرم قبلا داشت . الان داره صاحب نوه هم میشه ...خوشی وناراحتی در کنار هم اند...دایما یکسان نماند حال دوران غم مخور مشکل داربدنیا میامد چی؟!اگه سالم بود بدنت پسش نمیزد...الا بذکر الله تطمعن القلوب خواهرم