سلام من میخوام با پسری که دو ساله عاشق همیم ازدواج کنم و اون از یه شهر دیگه س که 6ساعت با ما فاصله داره و بخاطر دوری مسیر خونواده هامون مخالفن، پدرم راضی شده چون چندتا شرط مذهبی واسش گذاشت که اون قبول کرد و قرار شد بابام راجبش تحقیق کنه و اگه رعایت کرده بود قبول کنه و مادرمم شرط کرد که باید مهریه دخترم بالا باشه و جهیزیه م خودت بدی و در اینده هم هر چی من میگم بگی چشم... گفت همه رو قبول میکنم هر چی هم شما بگی میگم چشم فقط با خونوادم خوب برخورد کنید که تو خواستگاری اونا هم بهشون برنخوره.
ولی مادرم هنوز راضی نشده و دیگه جواب زنگشم نمیده و میگه من این بهونه ها رو آوردم که اون پشیمون بشه، حالام ک قبول کرده باز نمیتونم خودمو راضی کنم بدمت راه دور و اینکه نمیتونم به فامیلام بگم تو رو با اون همه خواستگار دادمت به شهرستان اونم به قوم کرد!
خلاصه گیر کردیم، از طرفی نمیخوام از عشقم بگذرم چون میدونم باهاش خوشبختم، از طرفی نمیخوام دل مادرمو بشکنم چون میترسم مریض بشه و بعد عذاب وجدان بگیرم.
بنظر شما چکار کنم؟
ممنون میشم اگه کسایی که این شرایطو تجربه کردن نظر بدن