2752
2734
عنوان

بچه ها بیایین دور همی + غیبت + کی دلتون و شکسته ؟

| مشاهده متن کامل بحث + 31720 بازدید | 1013 پست
بچه ها ما ده ماهه عروس دارشدیم تو این مدت عروسمون یه بارم دعوتم نکرده حالا ماخیلی دعوتش کردیما درعو ...

بی خیال 

اگه زن و شوهر با هم خوبن خدا رو شکر کن 

البته جلوی شوهرامون خب ضایعس که زن برادرمون تحویلمون نگیره.

ولی بازم بیخیال. شاید بچس‌ . بعدها خوب میشه

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2731
آره دوست عزیز واقعا حق باشماست ممنونم از حرفایی قشنگی که زدی  هیچ وقت اینجوری به قضیه نگاه نکرد ...

قربونت عزیزم

آرامش خودتو شوهرت از هرچیزی مهمتره....کسیم‌ارزششو نداره ک‌بخوای ب خاطرش آرامشتو بهم بزنی

همیشه موفق باشی عزیزم🌹❤

چه مردانه کودکیهایم را پدری کرده ای مهربان همسرم❤
بابا بیخیال برای یه بستنی

خخخخخخ

نه آخه این یه دونشه.همیشه کاری میکنه که من مجبور شم کاری رو که بر خلاف میلم هست رو انحام بدم چون اگه انجام ندم در نظر بقیه من میشم آدم بده و شکموه.سوء تفاهم واسه بقیه حضار پیش میاد

من چندسال اول زندگیم به خواست خودم نمیخواستم بچه دار بشم، دخترخاله شوهرم خیلی تیکه مینداخت و واقعا یبار دلم شکست!

الان سه ساله خودش خانه داره و بجه دار نشده؛ درصورتی که رسم خانوادگیشونه که زود بچه میارن!

البتا من نفرین نکردم و ان شاالله بزودی بچه دار بشه؛

ولی خیلی خوبه آدما حرف زدنشون و بفهمن و الکی قضاوت نکنن!

زنداداش من پریروز عمل کرده اون روز منم امتحان داشتم موند فردا شبش رنگ زدم خونه داداشم چند بار گوشی رو جواب ندادن صبحش رفتم خونه مامانمینا از اونجا برم به رنداداشم سر بزنم داداشم حیاط بود حال خانومشو پرسیدم و گفتم که دیشب زنگ زدم انگار پشت خطی بودم داداشم خیلی سرد جواب داد و رفت بعد من رفتم خونه داداشم پسرمو نمی‌خواستم ببرم به خاطر حال مریض وقتی رسیدیم پسرم گفت مامانم منو نمی‌آورد بزور اومدم گذشت حالا بعد از چند روز ازم دلخورن که چرا همونروز زنگ نزدم و حالشو نپرسیدم و حرف پسرمم اشتباه متوجه شدن از بس گریه کردم چشمام داره می‌سوزه هم زنگ زدم هم رفتم حالا شدم آدم بده

بابا بیخیال برای یه بستنی

یا قبلا ها وقتی عذا میخوردن تا چند دقیقه بعد ، سفره رو جمع نمیکردن.و الان اگه من تا چند دقیقه بعد سفره رو جع نکنم ، سریع بلند میشه که بره سفره رو جمع کنه و من اگر هم خسته باشم مجبورم بلند شم و سفره جمع کنن

خونواده مادر بزرگم هنوز نیومدن به بچه م سر بزنن نه خاله هام که ازدواج کردن نه مادر بزرگم.بعد اون روز با تماس تصویری که صحبت میکردیم ، دخترم رو که دیدن گفتن چقدر زشته تو خودت بچگیت قشنگ بودی.

تا حالا چند باره که این رو میگن

دخترم چهره خوب و نازی داره.چون شوهراشون رو غریبه میدونن  مخصوصا شوهر من ، اینجوری میگن.میگن بچه باید شبیه ما باشه نه خونواده شوهر.

من هم هر دفعه ناراحت میشم ولی میگم بزار من ناراحتشون نکنم

خب شاید رفت و امدتون کمه منم کم خواستگار بودم

تقریبن هیچ جا ـ توقع مامانم اینه بشینیم خونه درو پنجره ها قفل حالا ی ادم همه چی تموم پیدا شه دیوارو بشکنه بیاد تو منو ببینه ـ 

turk ghizi✌کاربر اژدها وارد میشوم هستم
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
2756