بگم ک اول عقدم خواهرم گفت ادامه نده باشوهرت وبدردت نمیخوره ومنم بخاطر فرار ازخانوادم چون همیشه جنگ وافسردگی وبحث خونه بابام حاکم بود_ومن مجبور بودم اون زمان خونه خواهرم درس بخونم(بمدت ۱۱ سال خونه خواهرم درس خوندم)مجبور بودن خونه خواهرم باشم وحرف زور بشنوم ازخواهرم تواین سال ها خیلی زودرنج وعصبی شده بودم از کمبود محبت وزورگویی ازبی احترامی خواهرم .وبچه داری کردن برای خواهرم توسن کم...دوتاازبچه هاشو اداره میگردم وکارهای خونشو کمکش میکردم وهمش فحش وتحقیر وتوسری خوردن ازخواهرم