خودم یادمه چندسال پیش یه روز ظهر با مامانم تو حال نشسته بودم یکی از همین گندها از جلمون رد شد و من و مامانم هم جیغ و داد بعد مامانم با دمپایی بابام زد روش اونم با این حال رفت زیر فرش بعد مامانم دمپایی رو گذاشت روی فرش همون قسمتی که اون زیرش بود بعد میزهم گذاشت روی دمپایی و فرش تا بعد از ظهر که بابام اومد میز هالمون اونجا بود بعد که بابام برش داشت قشنگ هم سطح فرش چسبیده بود بهش
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
منم کلا از همه موجودات زنده میترسم یسریع رفتم خونه یکی از اقوام شهرستان تو اتاق خواب بودم حس کردم یچیز سرد وسط سینمه پاشدم گرفتم انداختمش دور قورباغه بود خواستم سکته کنم دیگه نخوابیدم صبح پاشدم جمع کردم رفتم خونمون
من نمیترسم یک بار دوتامارمولک اومده بودن خونه مون گرفتمشون بعد نازشون میکردم قلقلکشون میدادم ...
😂😐 شجاعتت آرزومه تو تموم عمرم نتونستم باهاش کنار بیام فقط یادمه یبار جیگرم حال اومد با یه حرکتی که بچه بودم داییم روش پیاده کرد یه شب داشتیم دوز هم منقل رو آماده میکردیم برای کباب و اینا جناب مارمولک اومدن برای مانورو شبانگاهی که جیغ کشیدم و کولی بازی دراوردم بنده خدا اومد بندازه بیرون نشد به سیخ کشیدش و انداختش تو ذغال یعنی اینقدر خودشو به درو دیوار کوبید نجات پیدا کنه آخر فقط با یه سر و یه نیمچه دم رفت پیش عیالش😂 ( مدیونید بگید ترسو ام نمیترسم) فقططططط چندشه😑😅