ما یک ماه قبل عقد باهم تنها رفتیم پیتزا بخوریم..اولین بار بود تنها بیرون میرفتیم..سر میز هی شوهرم زانوشو میزد به زانوی من..از عمدا..منم عین لاکپشت خودمو به گوشه جمع کرده بودم..خیلی خجالت میکشیدم..بعد از عقد گفت میخواستم امتحانت کنم ببینم عکس العملت چیه؟؟دفعه بعد دیگه پرو شده بود..روی پل نشسته بودیم دستشو گذاشته بود پشتم میگفت میترسم بیوفتی بعدم لبخند میزد..کاشکی از اون دوران لذت برده بودم..الان پشیمونم
آدم تو دوران نامزدی متوجه نیست که چه روزای شیرینیو می گذرونه همش استرس جهاز و عروسیو و چیزای الکی رو داره ولی وقتی عروسی میکنی می فهمی که اون روزا یه چیز دیگه بود چقدر شیرین بود استارتر واقعا چه تاپیک خوبی کلی لذت بردم ❤
عیبی نداره ،کنجکاو شدم و تاپیک دعواتون رو خوندم
عزیز دلم حالا که شوهر خوبی داری و همدیگه رو دوست دارید سر هر چیزی باهاش بحث نکن ،دعوا باعث میشه کم کم بین زن و شوهر فاصله بیافته،به خاطر همین وقت عصبانیت سعی کن یه مقدار سکوت و صبر کنی تا عصبانیت فرو کش کنه و بعدش باهم حرف بزنید
الان هم باهم آشتی کنید و کلی براش ناز کن
واسم خواستگاراومده بود خواستم ظرف میوه رو بذارم جلوش یهو یه سیب افتاد اونم گرفتش تو دستش بعدم خوردش یعنی میخواستم زمین دهن وا کنه هنوزم خجالت میکشم
