عه چه جالب خواهرشوهر منم همین شرایطو داره
اونم وقتی نزدیک بودیم میومد سر میزد البته انصافا حتما روز قبلش زنگ میزد میگفت
یا با هم بیرون میرفتیم
شوهرمم جایی لازم بود میبردش
ولی خب دختر خوبیه اصلا مزاحم نبود اگه خودمون برنامه ای داشتیم اصلا ناراحت نمیشد طفلی
با وجودی که با زن داداشم خیلی صمیمی هستیم نه اون و نه من بیخبر خونه هم نمیریم
خواهرشوهرامم همینطور با وجودیکه رابطمون خوبه اما بیخبر نمیان
در مورد اینکه منو جایی ببر
چون ما توی صدرا که یه شهرک بزرگ وصل به شیراز هستیم
اگه داداشم شیراز باشه و داره میاد خونه و کاری داشته باشم حتما بهش میگم اونم با جون و دل واسم انجام میده
هرگز نگفتم منم ببر
یا من میام
چرا هفته یک بار عصر سر می زنم ولی قبلش میگم
اون چون دلم برای بچه های برادرم پر می کشه طی یک هفته واقعا خودمو کنترل می کنم نرم
نه والا شش ماهه نرفتم
فقط دعوت کردنی میریم اونم شاید سالی یکبار یا دوبار
نه اصلا نمیگم جایی ببر منو
شوهر من ولی آژانس شخصیه خواهرشه از اون ور شهر زنگ می زنه بیا منو ببر بیار
یادمه یه بار ساعت 3 از هواپیما پیاده شدیم به حسین زنگ زد 3 و نیم بیا فلان جام
حسین منو فرستاد خونه مادرم رفت دنبالش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
