وای من دیگه کلافه شدم امروز باز برادرشوهرم اینا اینجان ظهر شوهرم گوشت گرفته تو حیاط براشون کباب درست کرده یه مقدار هم گوشت گرفته مادرشوهرم برگشته به جاری ام میگه بیا این گوشتارو خرد کنیم منم اعصابم خرابه از ظهر آخه عزیز من به شما چه من خودم میخوام خرد کنم قصد داشتم خورشتی و آبگوشتی و چرخ کردنی رو جدا کنم اما خوب صاحب اختیاری نیستم عملا، فقط ببخشید تو کارای خونه و روابط جنسی زن شوهرم هستم تو مسایل دیگه همه کاره مادرشوهرمه