ممنون فاطمه جان
مادربودن خیلی سخته
میدونیدچیه فاطمه جان
من همون سالهای فوت دخترم خیلی بیقراری میکردم
18سال پیش رومیگم
امابعدابهترشدم قبول کردم رفتنش رو
ودختردیگم بزرگ شد
بعد14سال ازفوت اون یکی و16سالگی قلش خدایه دختردیگه بهم داد
اماحالادوساله یه موصوعی ناراحتم کرده
خیلی که حتی زمان فوت دخترم انقدردلم نسوخته بودوعجیب اینکه این مدت وقتی میرم سرخاک دخترم حالم مثل همون روزهای اول فوتش میشه
نمیدونم چرا
یعنی انقدرگریه میکنم وبیقراری میکنم که مثل اینکه تازه به خاک رفته
اون هم بعد18سال
شایدبخاطرغم هاومشکلاته
اگه حالابود20سالش بود