وای من تو خونه قبلی مون هزار پا داشتیم از اون گنده ها خیلی بزرگ بودن واقعا یه شب راحت نخوابیدم تمام خوابشون را میدیدم یبار زیر تشکم بودن یبار شوهرم و نیشزدن تو لباسام پیدا میشدن
خیلی چندشن
من وقتی سوسک یا جیرجیرک ازاین سیاه ها میبینم مغم قفل میکنه فقط فرار میکنم یک بار یک جیرجیرک سیاه بالدار اومده بود تو هال منم تا دیدمش جیغ زنان فرار کردم سمت اتاقم همین طور که دروبستم باینکه خیلی ازاتاقم دور بودشانس گند من پرواز کرده بود از لای در آمده بود دنبالم مامانم دیده بودش ازبالاسرم رد شد منم متوجه نشدم در سفت گرفتم همه اربیرون میزدن دروباز کن میگفتم نمیخوام الان میاد تو تا اینکه گفتن اومده دنبالت تواتاق نمیدونم چه طوری پرت کردم خودم بیرون فکر اینکه من وجیرجیرک تنها تواتاق وحشتناک بود😂😂
وای خیلی وحشتناک بودن قد یه بچه ماربودن یبار باردار بودم خم شدم لباسم رابردارم ازتو کمد یه بزرگ زرد تو لباسم بود فقط سکته نکردم یبارم یکیش باسرعت از تو آشپزخونه اومد طرفم بچه تو شکمم پیچ میخورد یبارم تو حموم لباسم راشستم احساس کردم یه چیزی زیر لباسهام هسزنگاه گردم تا یه عقرب زردی زیر لباسم هست
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
