حالا مامانم میگه نباید ببری چون باید تزیینی باشه تو اتاق تا خونه خالی نباشه!!! از اونور نامزدم هم از اول اوضاع مالی خوبی نداشت قبولش کردم و میدونه نمیتونه برام بخره کلا با کامپیوتر زیاد کار میکنم تنها سرگرمیمه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ای آن که دیگر ندارمت بدان که همچنان از اعماق وجود دوستت دارم ؛ بدان هرگز توان تکرار خاطرات مشترکمان با شخص دیگری را ندارم؛ من بعد از تو هیچ وقت نخواستم گذرم به کافههای فردوسی بخوره؛ بعد از تو همیشه با بغض از میدان کاج رد شدم؛ وقتی بعد از تو رفتم شمال برای اولینبار دیگه از نگاه کردن به دریا لذت نبردم؛ دیگه توی تراسی که با هم هزارتا عکس داشتیم پام رو نذاشتم و حس میکردم اون خونهای که با ذوق چیده بودیم برام قفسه ولی هنوز همه چیز سرجاشه چون بعد از تو هیچکس سلیقهاش مثل تو نشد .دلم خیلی برات تنگ شده برای دیدن صورت قشنگت که نمیدونم خاک سرد و بیرحم باهاش چکار کرده؟دلم خیلی برای لمس دستهای گرمی که زیر خاک سرده تنگ شده.روزهای آخر بابت خیلی چیزها دلگیر بودم و نشد بیام پیشت و برای آخرین بار باهات وداع کنم چون باور نداشتم تو میری و فکر میکردم مثل همیشه میای و همه چیز رو از دلم در میاری...چون نشد خداحافظی کنیم داغ دلم هرروز تازهتر از قبل میشه حتی تو روز خاکسپاری نشد جمعیت رو کنار بزنم و بیام از ته دل گریه کنم و جیغ بزنم تا کمی سبک بشم و بغصم توی گلوم خفه شد آخه خیلی سخته که حتی نتونی اونقدری که دلت میخواد برای عزیز از دست رفتهات گریه کنی تا خالی بشی.کاش حداقل به خوابم بیای عزیزان لطفاً ازم نپرسید امضا در مورد چهکسی هست. ممنونم
مامانم ۴شنبه ها معمولا خونه نیست دوست دارم وقتی نبود با وانتی چیزی بار بزنم ببرم شهری که قرار ...
ببین منم خیلی فکرم درگیر بود.البته من مامانم نمیگفت نبر..خودم خجالت میکشیدم ببرم.همسرمم احتیاج داشت خودمم همینجور..وضع مالی هم خوب نبود که بخریم.خلاصه بعد یکسال که همه کارای کامپیوتریمونو میبردم با لپ تاپم میکردم،دلوزدم به دریا گفتم خیلی احتیاج دارم..بابامم گفت ببر..ولییکسال طول کشید.