همشو نوشتم الان کپی میکنم
انقد گیج و گنگم نمیدونم از چی باید بگم؟ از اینکه دختری تو شرایط من انقد مستاصل شده انقد خوار و خفیف شده که همه چیو تحمل کرده که شاید یه روز همه چی درست شه ولی اخر فهمیدم خودم اشتباه کردم تاوانشم همین چیزاییه که داره سرم میاد
یه شوهر عصبی و بددهن و دست بزن دار
خلاصه اومدم شرح ماوقع اینچندروزمو که حتی نمیتونم به اورژانس اجتماعی بگم به شما بگم تا خالی شم چون چیزایی که سرم اومد خارج از توانمه
اولین بارش نبود که میزنه وولی دارم کاری میکنم که اخرین بارش باشه
سه روز پیش به خاطر اینکه 3تا یج اینستا توکوشیم دارم همه چی شروع دوتا پیج خودم یکی خانواده و فامیل یکی هم برا دوستام پیج مامانمم دستم بود هی ازم سوال میپرسید
رفتم تو پیجش که سوالی داشت همونجا براش حلش کنم هی توضیح ندم
ولی شوهرم باورش نشد که نشد چون میددونه خیلی از اینستا و زیرابی رفتنا بلدم ( نه که خودم برم) به دوستام که سوالای داشتن جلو این جواب داده بودم فکر کرد الان چه خبره
خلاصه بحث شروع شدو تا من اومدم بگم اینا برای چیه سیلی اول سیلی دوم لگد و مشت بود که خودمو زیرش دیدم
انقد زدد زد که خودشم خسته شد ( توروخدا نگین اگه شما بودین میزدین) اونایی که تو شرایط من بودن میدونن چقد یه مرد زور داره تازه اگه یه ذره مقاومت میکردم بدتر میخوردم