یه جایی خوندم....
یه مرده به زنش خیانت میکرده... تا اینکه اخر با یکی از اینا ازدواج میکنه....مخفیانه
پیر که میشه دم مرگش به زنش میگه حلالم کن
من بهت بدی کردم
شرمنده ی مهربونیات شدم
من یه زن دیگم گرفته بودم تو همیشه خوب و مهریون بودی و.......
زنش میگه توهم منوحلال کن
که حسرت زندگی بااون زنه رو به دلت گذاشتم...
همون موقع ها فهمیدم ولی به روت نیوردم که همیشه ناهارشام پیشم باشیشب پیش من بخابی نتونی راحت بری پیشش
و از این حرفا