یه جایی خوندم....
یه مرده به زنش خیانت میکرده... تا اینکه اخر با یکی از اینا ازدواج میکنه....مخفیانه
پیر که میشه دم مرگش به زنش میگه حلالم کن
من بهت بدی کردم
شرمنده ی مهربونیات شدم
من یه زن دیگم گرفته بودم تو همیشه خوب و مهریون بودی و.......
زنش میگه توهم منوحلال کن
که حسرت زندگی بااون زنه رو به دلت گذاشتم...
همون موقع ها فهمیدم ولی به روت نیوردم که همیشه ناهارشام پیشم باشیشب پیش من بخابی نتونی راحت بری پیشش
و از این حرفا
زنه نوشته بود این سیاستم بود
به روش میوردم
یه شب اینور بود یه شب اونور
ولی با نگفتنم همیشه مال من بود
از نظر من خریته.
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
این چیزا فقط برا داستان خوبه
تو زندگی واقعی ادما احساس دارن
حالشون بهم میخوره از هم
جان؟
این داستانی خیالی بیش نیست هیچ زنی نمیتونه بدون اثرپذیری از خیانت شوهرش،مثل سابق باهاش برخورد و زندگی کنه
همچین مردی رو رو باید انداخت دور نکه سیاست بخرج داد واسش
نه احمق بوده و هيچ غرور و شخصيتي واسه خودش قائل نبوده
من میگم داستانه...کدوم زنی چنین صبری داره..🙄🙄
یاد این نوشته افتادم
یه مرده میره زن دوم میگیره یه شب دم مرگ بوده به زنش میگه من دارم میمیرم و باید یه حقیقتی رو بهت بگم من بعد از تو یه زن دومی هم دارم ازت میخوام حلالم کنی زنه هم میگه میدونستم حالا خفه شو تکون نخور تا اون مرگ موشی که ریختم تو غذات اثر کنه
این سیاست نیست
توهین به شخصیت خودته
یعنی به معنای واقعی ریدی به هیکل خودت
☻🎈
البته خب مال قدیم بودها
اون موقع ها چاره ای جز سوختن و ساختن نداشتن
خودشم گفته یا باید به روش میوردمو تحمل میکردم که نصف شه...
یا به روش میوردمو جدا میشدم
یا به روش نمیوردم
گفته بودم من ترجیح دادم نگم تا داغ باهم بودن به دلشون بمونه😐
