2733
2734
عنوان

تاپیک جامع ***زایمان طبیعی بعد از سزارین (نکات+ راهکارها +تجربیات)***

| مشاهده متن کامل بحث + 35641 بازدید | 475 پست

راهکار آخر هم اینکه یه هندوانه بگیرید و بریزید تو مخلوط کن تا صاف بشه، بعد بذارید تو هوای خونه تا دمای معمولی بگیره. حموم رو گرم کنید. هندوانه میکس شده رو بریزید تو یه لگن ، آروم آروم کمی از آب هندوانه رو پاها و دستاش بریزید و ماساژ بدید بعد هم نوزاد رو از گردن به پایین داخلش بذارید. فقطط مراقب سرش باشید، ه آب هندوانه تو گوشاش نره.


این روش رو هم من ازدوستم شنیدم، که برای بچه های خواهر و برادرش جواب داده بود و خیلی راضی بودند.

چون هندوانه خیلی طبعش سرده و بدنش رو خنک می کنه.

نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.

سوالات رایج- کولیک:


توصیه دوستان:


- قطره بایو گایا


- واسه بچه قطره کولیکز آلمانی و قطره پدی لاکت بگیر.

کولیکز هر 6 ساعت نیم سی سی/ پدی لاکت روزی 5 قطره

قطره کولیکز رو 20-15 دقیقه قبل شیردهی بده. رعایت این زمان خیلی مهمه.

اگه دل دردش کم شد میتونی هر 8 ساعت یا 12 ساعتم بدی. یا روزی 1 بار. بستگی به شدت دل درد بچه ت داره.


- اگه بعد زایمان تا 2 هفته کاچی پرادویه(رازیانه/زیره سیاه و سبز/دارچین/هل/زعفرون/نبات/کمی زنجبیل) و روغن حیوانی بخوری ، کولیک بچه م خفیف تره.


دستورهای دکتر اسحاقی در اصفهان هست.

-ماساژ شکم در جهت و کمر خلاف جهت عقربه های ساعت؛ با یه روغن گرم؛کنجد؛زیتون و...

و خم کردن پاهای بچه توی شکم و باز کردنش


-شب به شب توی یه استکان شیر خودتون ۲ قطره عرق نعناع و ۳قطره گلاب بریزین و بدین بخوره اگه خوابش خوب نشد هر شب یه قطره گلاب اضافه کنین تا خوابش خوب بشه ولی نهایت گلابش ۱۵ قطره بشه


-ترنجبین رو در آب حال جوش حل کنین صاف کنین و روزی ۳ قاشق چای خوری بهش بدین بخوره


-روی پیشبند یا بالشتش گلاب بزنین تا خوابش بهتر بشه



- براي كوليك دختر اولم تا ٥ ماه داشت سر اين دخترم يكماه روزي يه قاشق سويق جو و نصف قاشق سويق سنجدو جو دوسر پرك با شير و بادام صبحانه حليم مي كردم ميخوردم هم وزن بچه خيلي خوب شد هم موهاش زياد شد و هم كوليك نداره كه من احتمال ميدم به خاطر رشد بهترشه يكماه بخور اگه براي كوليك كار نكنه كلي منفعت داره


- صدای سشوار و جاروبرقی رو با گوشیتون ضبط کنید شبا موقع خواب که میفته رو دورِ گریه کردن، براش پخش کنید، آروم میشه و راحت می خوابه!

نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



سوالات رایج- خونریزی طولانی


بعد زایمان از سویق عدس- یا سویق آماده رو تهیه کنید یا اگر خواستید خودتون درست کنید عدس رو بشورید داخل ماهیتابه تفت بدید تا بو داده بشه، بعد با اسیاب، پودرش کنید. روزی سه بار هر بار یک قاشق. اگر دوست دارید با شکر یا با نمک بخورید تا قابل تحمل تر بشه.


برای وعده های غذایی، کشمش پلو- شوید پلو با ماهیچه بخورید تا قوت بگیرید و خونریزی قطع شه.


یکی از دوستان بود که چند ماه بعد زایمان خونریزی داشت که این توصیه رو بهش کردند:

حتما حب احمدیه رو از داروخانه کردافشاری تهیه کنید و بخورید بلافاصله بند میاد.من خواهرم فیبرو داره و موقع پریود خونریزی شدید ولی با خوردن حب احمدیه بلافاصله قطع شد الحمدلله


عزیزجان من سر پسرم تا شش ماه لکه بینی داشتم که با قرص بدتر میشد و هرچی دکتر رفتم هم فایده نداشت.اخرش قرص کمر فایده کرد.شما هم یه توسل به حضرت زهرا سو حضرت ام البنین بکن و استفاده کن انشالله فایده کنه.یه جفت قرص کمر نر و ماده از دارو خونه بگیر بعد با انبر بگیر روی آتیشتا پوستش ور بیاد.اونوقت تو هاون بکوب و با عسل و زرده تخم مرغ و قوتوی کرمان خوب قاطی کن و بخواب و بمال روی کمرت.یه پارچه اب ندیده یا نخی که جذبش خوب باشه ببند روش و یه شال یا حوله گرررم هم ببند رو پارچه و بخواب تا صبح و صبح برو حمام داغ و بشورش.این کارو چند شب تکرار کن انشالله اثرشو میبینی.اگه خوب بود التماس دعای زیاد.


نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.

سوالات رایج- شیر


توصیه دوستان: 

آب سیب تازه، آب هویج تازه برای افزایش شیر توصیه میشه.


از کاچی اصلا غافل نشو. استرس هم نداشته باش هر چی بیشتر استرس بگیری شیر دیر تر میاد. دیدی که خانم خراسانی گفتن به رگ کردن هم ربطی نداره و حتما نباید رگ‌کنه. لبنیات رو هم درصورتی که مطمئن شدی کوچولوت آلرژی نداره با مصلحاتش مصرف کن


استراحت!

به خوابتون اهمیت بدید!

بین روز حتما بخوابید قدیمیا می گفتن شیر تو خواب درست میشه! 


حتما بین روز دو سه بار یا حداقل یه بار (حتی نیم ساعته) استراحت داشته باشید. 

از همسرتون کمک بگیرید تا بتونید بین روز یه شرایطی رو فراهم کنید استراحت کنید. 

بیشتر کم شیری های مامانا، به خاطر ضعف و خستگی بعد زایمان خودشون  و کم خوابی های نوزاده!

پس جدی بگیرید.


بینغذاها، مرغ، لوبیا پلو یا خوراک لوبیا (لوبیا سبز منظورمه)، ماکارونی، سالاد کاهو.... این چیزا معمولا شیر رو زیاد میکنه امتحان کنید با چی شیرتون بیشتر میشه


تعداد وعده های غذایی رو زیاد کنید مثلا 5 وعده بخورید اما در هر وعده کم بخورید.


یه تجربه خودم هم این بود که با برنامه زمان بندی به پسرم شیر می دادم، دو ساعت به دو ساعت. این باعث میشد تو اون دو ساعت بتونم یه استراحتی بکنم، یه نفسی تازه کنم، و به کمر و کتفم که به خاطر شیر دادن درد می گرفت یه استراحتی بدم... همین که بدن ریلکس میشه، شیر بهتر تولید و جاری میشه...

بچه هم تو این مدت گرسنه شده و وقتی زمان شیر خوردنش میرسه با اشتها می خوره، با اشتها خوردن یعنی خب میمکه و همین باعث ترشح بیشتر شیر میشه.


شیر خوب با فرمولی از این سه گزینه تولید میشه

استراحت خوب، اعتماد به نفس خوب، آرامش خوب

نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.
2731

خب دوستای عزیز مطالب تئوری ای که داشتم فعلا تموم شد

الان که بعضی پست ها رو می خونم می بینم چه قدر غلط املایی یا اشتباهات جمله بندی داشتم، این پست ها رو یا نصف شب یا وقتی که پسرم خواب بود می نوشتم و انقدر تند تند تایپ می کردم که نکنه بیدار شه بعضا غلط غولوط زیاد داره.     

امیدوارم که با بزرگواریتون ببخشید.  


نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.

مطالب با این فهرست گذاشته شده:

ای کاش فهرست رو برای اول تاپیک آماده می کردم واقعا ضایست!!




نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.

1. مگه زایمان طبیعی بعد از سزارین ممکنه؟

2. چرا اصرار دارین به طبیعی؟ سزارین که بهتره!!

3. توصیه های عبادی

4. توصیه های حرکتی

  • راهکارهای سفالیک شدن
  • راهکارهای پایین اومدن جنین و قرار گیری در لگن
  • راهکارهای تصحیح وضعیت خلفی جنین 
  • ماساژها و طب فشاری برای تسهل زایمان
  • بهترین حالت قرار گیری مادر هنگام درد زایمان

 5.توصیه های غذایی

  • ماه آخر بارداری چی بخورم که راحت تر زایمان کنم؟
  • ماه آخر بارداری چه چیزایی نباید بخورم؟ 
  • تاثیر روغن کرچک و زعفران و گلاب بر روند زایمان چه طوریه؟
  • هفته آخر بارداری چی بخورم؟

6. توصیه های مکمل

7. چه وسایلی را برای بیمارستان آماده کنم؟

8. با شروع درد چه کارهایی باید بکنم؟ 

9. سوالات رایج قبل زایمان
شروع نشدن درد

  • پارگی کیسه آب
  • دفع مکونیوم
  • پیچیده شدن بند ناف
  • چرا خونریزی دارم؟
  • درد ها طبیعیه؟ وضعیتم نرماله؟

10. سوالات رایج بعد از زایمان

  • ترس از بخیه زایمان طبیعی و کاهش کیفیت روابط جنسی
  • مراقبت از بخیه ها و چاره عفونت آنها
  • مراقبتهای بعد زایمان
  • یبوست
  • نفخ 
  • زردی نوزاد 
  • کولیک
  •  خونریزی طولانی
  • کم شدن شیر
نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.



خب مامانای گل....

از این جا به بعد میخوام خاطرات رو براتون بذارم....

البته اسمش خاطره ست ولی درواقع تجربه ارزشمند دوستامون هست!

که ممکنه خیلی برامون نکته داشته باشه 

پس بریم سراغ خاطرات شیرینشون....

بسم الله الرحمن الرحیم

نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.


تجربه شماره 1


نام کاربری: زهرا_جوووووون

فاصله سزارین قبلی تا انجام وی بک: 23 ماه

علت سزارین قبل: بد بودن نوار ان اس تی و سزارین اورژانسی

دکتری که زایمان طبیعی رو انجام دادند: دکتر موید محسنی

بیمارستان: خاتم الانبیا

سن جنین هنگام زایمان: 40 هفته و 3 روز 

وزن نوزاد: 3050 



نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.

بالاخره تصمیم گرفتم ...

می خوام خاطره دومین زایمان را براتون تعریف کنم

اینکه از کجا باید شروع کنم خیلی سخته

از موقعی که تصمیم ب بارداری دوم گرفتم؟؟؟؟

یا از وقتی فهمیدم باردارم؟؟؟؟

یا اینکه از روزهای آخر بارداری که انتظار زایمان را می کشیدم؟؟؟؟

به نظرم از موقع تصمیم گیری بهترین موقع اس

دختر بزرگم 14 ماهه بود که تصمیم گرفتم به جمعیت خانواده ام اضافه کنم

اعتراف می کنم که تبلیغات های فرزندآوری هم رو تصمیمم تاثیر داشت(البته الان خیلی خوشحالم که تحت تاثیر این تبلیغات یک فرشته کوچولو بی نظیر دیگه دارم)

خلاصه به همسر جان گفتم

همسری..بیا و یک بار دیگه بچه دار بشیم

اول مقاومت می کرد ولی بعد رضایت داد

خلاصه خدا خواست و با اولین ماه اقدام دوباره یک فرشته مهمان وجودم شد

نحوه آشناییم با دکتری که این بار پیشش زایمان کردم برمی گرده به بارداری قبلیم

زمانیکه برای انجام سرکلاژ بیمارستان بستری بودم با خانومی آشنا شدم که زایمان دومش را انجام داده بود

و خیلییییی از دکترش راضی بود

علت رضایتش برام جالب بود

چون برای اولین بار بود که شنیده بودم یک خانم بعد از یک سزارین تونسته زایمان بعدیش طبیعی باشه

و اون خانم بهم گفت که با فاصله 18 ماه دو تا زایمان داشت که اولی سز و دومی طبیعی بود

از اون خانم اسم دکترش را پرسیدم

گفت خانم دکتر موید محسنی

خلاصه به خاطر تجربه جالب اون خانم

نام دکتر موید کاملا در ذهنم ماند

وقتی سر زایمان اولم به خاطر بد بودن نوار ان اس تی مجبور به سزارین اورژانسی ناخواسته شدم

خیلی بیشتر از قبل نام دکتر موید تو ذهنم پررنگ شد

خلاصه بعد از گذشت 14 ماه از سزارین دوباره اقدام به بارداری کردم

و همون ماه باردار شدم

و از اولین ویزیت رفتم پیش دکتر موید

و بعد از شرح حال اولیه بهش گفتم که قصد دارم اینبار طبیعی زایمان کنم

از من علت سزارینم را پرسید و بعد با لبخند گفت ان شاالله اینبار می تونید

از انرژی مثبت دکتر خیلی خوشم اومد

کلا این بارداری برعکس قبلی از اولش حال خیلییییی خوب داشتم

همه چیز دلپذیر بود

حتی ویارهای وحشتناک توام با شیردهی که باعث کاهش وزنم میشد ناراحتم نمی کرد

کلا سرخوشی جالبی داشتم

روزها می گذشت و می گذشت

البته من از تصمیمم با افراد زیادی صحبت نکرده بودم چون می دونستم اکثرا برخاطر آگاهی کمی که دارن با انرژی منفیشون باعث ناامیدی میشن

مشکل بعدی این بود که هر کس من را میدید

و چون فکر میکرد که قراره دوباره سزارین بشم مداااام ازم می پرسیدن تاریخ زایمانت کی هست

من هم تاریخ آخرین روز چهل هفته را به عنوان تاریخ زایمان می گفتم

از جمله خدمت مادرشوهر گرامی

یکی از کسانی که از هدف من اطلاع داشت و کاملا مثل اون شخصیت تو کارتون گالیور که یک بند می گفت من مییییییدونستم ،همسر محترمم بود که یکریز بهم می گفت اصلا امکان نداره که بتونی طبیعی بیاری قطعا آخرش یک اتفاقی میوفته که کارت به سزارین میکشه

و قیافه من اون لحظات شنیدن این جملات امیدوار کننده اینجوری بود

که آخر تو ماه نهم بهش گفتم چی میشه که بخاطر من در ظاهر حداقل بگی ان شاالله

تا من هم خوشحال و امیدوار بشم

از اون به بعد در ظاهر بهم دلداری می داد و در باطن کاملا به خرف های قبلیش اعتقاد داشت(این ها را بعد از زایمان بهم گفت)

خلاصه روزها گذشت و گذشت گذشت

تا من رسیدم به اواخر ماه 9

البته این را هم بگم که کلا بخاطر داشتن یک بچه کوچیک خیلی تو بارداری فعالیت می کردم

و خودم هم خیلی اکتیو تر از بارداری قبلم بودم

کلا انرژی +++++++بودم

شاد و سرحال و سرزنده

اصلا هیچ چیز بارداری برام نامطبوع نبود

خلاصه ا اخر هفته 38 دکتر برای اینکه مطمئن بشه از نظر لگن در شرایط خوبی هستم معاینه لگن انجام داد و گفت لگنت تو شرایط خوبی هست

و فقط سر بچه فیکسه ولی هموز بالا هست

سعی کن پله بالا و پایین کنی

پیاده روی

ورزش و...

البته من کلا از اول تا آخر بارداریم 8 کیلو اضافه کردم و یک مامان تر و فرز بودم

خلاصه از اون روز تمام فکر و ذهنم متمرکز بود رو ورزش ها

چون پیاده روی را که از هفته 34 به بعد شروع کرده بودم

تو نت همش سرچ می کردم

مرتب تو نی نی سایت در حال چرخ خوردن بودم

یک تاپیک بود که برای آماده سازی زایمان طبیعی بود

مرتب می رفتم و اونجا با بچه ها در ارتباط بودم

البته بهشون نگفته بودم که وی بک هستم

و یک اتفاق جالب وجود یک تاپیک در مورد زایمان طبیعی بعد از سز بود که همه اون هایی که دنبال این کار بودن میومدن و صحبت می کردن

اونجا یک جورایی برام قوت قلب بود که تو این راه تنها نیستم

ورزش ها را شروع کردم


نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.

بخصوص ورزش هایی که به پایین رفتن سر بچه کمک می کنه

حرکت اسکات

سجده

چهار دست و پا رفتن تو خونه

و....

خوردن انواع عرقیجات ها و دمنوش ها

مثل گل گاو زبان

پونه

خاکشیر

زعفران

کاسنی

تخم شوید

تخم گشنیز و....

و هر روز چند بار تو نی نی سایت می چرخیدم

هفته ها سپری میشد

خیلی اصرار داشتم که دکتر بصورت فیزیکی دهانه رحمم را تحریک کنه تا درد زایمانم شروع بشه

ولی دکتر خیلیییییی ریلکس تر از این حرف ها بود😆 می گفت صبر کن اگر تا فلان روز نیومد برات یک کارهایی میکنم

چون پیش شرط زایمان وی بک شروع دردها بصورت طبیعی و بدون استفاده از آمپول فشار هست

خلاصه روز 10 اردیبهشت که وقت دکتر داشتم و درست 39 هفته و 4 روزم بود به دکتر گفتم یک کارهایی بکن دکتر جان

دستم به دامنت

دوباره اینجوری پیش بره کارم به سز میکشه

دکتر گفت هفته دیگه شنبه بیا اگر تا اون موقع زایمان نکرده بودی یک کارهایی برات می کنم

بعد گفت فقط از چهارشنبه بعد از ظهر تا جمعه صبح تهران نیستم

اگر تو این فاصله زایمان کنی یکی از همکارهام میاد بالاسرت

یک لحظه خیلی ناراحت شدم

خودم را جمع و جور کردم گفتم دکتر این کار را قبول می کنه(منظورم وی بک بود) که دکتر گفت با دکتر روغنی زاد هماهنگ می کنه برام

چون قبلا از ایشان هم تو زمینه زایمان طبیعی زیاد تعریف شنیده بودم ته دلم خوشحال شدم

به همه هم گفته بودم دکتر تا 15 بهم وقت زایمان داده

حدود همون چهل هفته تمام

همون روز دکتر یک نگاهی به تقومیش کرد و گفت تا 22 برات صبر می کنم

یعنی تقریبا تا 41 تمام

خوشحال شدم

که هنوز وقت دارم

بعد اومدم از مطب بیرون و از منشی دکتر برای هفته بعد روز شنبه وقت گرفتم

منشی گفت وقت پرررررره

آخر ساعت بیا شاید بتونه یک کاری برام بکنه

ولی من با اصرار جالبی بهش گفتم نه

اول وقت بهم بده و حتما هم اسمم را بنویس

اون هم دید من ول کن نیستم

بهم گفت پس ساعت "11" اینجا باش

دیر نکنی هاااااا

روز شلوغی هست

زود بیا که نفر اول بری تو

برگشتم خونه و حسابی فکرم مشغول بود

همش یکریز تو فکر بودم چی کار کنم زودتر دردها بیاد

از طرفی هم خدا خدا می کردم که تو اون فاصله که دکتر نیست زایمان نکنم

خلاصه بین خوف و رجا گیر کرده بودم

ایام ماه پر برکت شعبان بود😍

دختر بزرگم درست در روز 11 شعبان مصادف با میلاد با سعادت حضرت علی اکبر متولد شده بود

اتفاقا روز 5 شنبه 14 اردیبهشت دعوت شده بودم به مولودی که اتفاقا به نام حضرت علی اکبر برگزار میشد

تو دلم نیت کردم که باید هر جور شده دست پر از این مجلس برگردم

خلاصه رفتم

جای همه عاشق های اهل بیت خالی

بسیارررر مجلس خوبی بود

وسط مراسم حسابی دلم شکست و باامام حسین درددل کردم

گفتم یا اباعبدلله فرزند بزرگم را روز میلاد پسر بزرگتون از خداوند هدیه گرفتم

دستم به دامنتون

این بار هم دوست دارم روز میلاد پسرتون فرشته نازم صحیح و سالم بغلم باشه

خلاصه مجلس تمام شد و اومدم خونه

روز بعدش جمعه 15 اردیبهشت بود

از طرف های ظهر به بعد احساس انقباض هایی را داشتم که به نظرم روندش منظم بود

اما کاملا بدون درد

سر خودم را با بازی با دخترم گرم می کردم و همزمان با اومدن انقباض ها ورزش می کردم

از این انقباض ها چیزی به کسی نگفتم

حتی به همسر

فقط آخر شب بهش گفتم احساس می کنم فردا زایمان می کنم😉

خلاصه شب شد و من رفتم خوابیدم

حدود ساعت 5 و نیم به بعد بود که با درد از خواب بیدار شدم

اول رفتم نمازم را خوندم

 بعد خواستم دوباره بخوابم

که دیدم اصلا شرایطم طوری نیست که بتونم بخوابم

شروع کردم به راه رفتن تو خونه

دردها که میومد روی زمین میوفتادم

بعد دوباره راه میرفتم

همسری بیدار شده بود

هم هیجان داشت

و هم استرس

بهش گفتم من ساعت 11 وقت دکتر دارم

میرم می بینم که اوضاع در چه حدیه

خود دکتر معاینه ام بکنه ببینه وقتش هست یا زوده برم بیمارستان

ساعت از 7 گذشته بود که احساس می کردم فواصل دردهام کم و شدت شون داره بیشتر میشه

همسری گفت خانم بهتر بریم بیمارستان

دیدم راست میگه

دختر کوچولوم در خواب ناز بود

صبر کردم یک درد که اومد سراغم بعد که تموم شد زنگ زدم به خانه پدرم

می دونستم که اون ساعت بیدار هستن

خیلی با انرژی طوریکه مادرم استرس نگیره بهش گفتم بیاد اینجا پیش دخترم تا من به همراه همسر بریم بیمارستان


نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.

خلاصه مادرم آمد و من به همراه همسر و خواهر عزیزم راهی بیمارستان شدیم

تو ماشین دردها میومد و من با هر درد جیغ و داد می کردم آخه به خیال خودم فکر کردم تو ماشین میزام

ترافیک صبحگاهی حسابی رو اعصابم بود

خلاصه ساعت 8/10 رسیدیم بیمارستان

همسر جان گفت بزار ویلچر بگیرم

گفتم نه ول میکشه

تو جلو در ورودی نگه دار

من انقباضم که تموم شد می دوم تو به سمت آسانسور

خلاصه همین کار را کردم

دم ورودی نگهبان می پرسه کجا می رید

واقعا اگر حالشو داشتم یک کتک توپ بهش میزدم

آخه آی کیو

من با اون شکم و اون درد وحشتناک به غیر از زایشگاه کجا را داشتم که برم

خلاصه جلو آسانسور یک انقباض دیگه اومد سراغم وقتی در آسانسور باز شد تعادلم را از دست دادم و با سر رفتم تو شیشه انتهای آسانسور و دماغ نازنینم له شد

بلوک زایمان طبقه اول بود

زود رسیدیم

می خواستم فاصله دو تا درد خودم را برسونم داخل بلوک

برای همین با حالت دو از جلو آسانسور رفتم به سمت بلوک

یک بهیار از دور حال من را دید

سریع خودش رمز در را زد تا سریع در باز بشه

و دیگه احتیاج نباشه من زنگ بزنم

خلاصه خودم انداختم تو بلوک زایمان

همون جلو ورودی یک ماما ایستاده بود

با تعجب گفت چی شده!!!!!

لجم گرفته بود

آخه غیر از درد زایمان مگه چیز دیگه ای هم میشد که باشه

خلاصه معاینه ام کرد

گفتم اوضاع چطوره؟

گفت دوست داری چی بشنوی

گفتم دلم می خواد بهم بگید تا ظهر زایمان می کنم

سری تکان داد و گفت تا ظهر زایمان می کنی

گفت 3 سانت هستی

خلاصه دستور بستری داد

و من به همراه خواهر عزیزم راهی اتاق درد شدیم

اتاق دردها خصوصی بود

و امکان داشتن همراه وجود داشت

وقتی رو تخت اتاق درد دراز کشیدم یک نگاهی به ساعت کردم

ساعت از 8 و نیم گذشته بود

ماما اومد بهم ان اس تی وصل کرد

وگفت که باید مرتب مانیتورینگ بشم

خلاصه دردها هی شدیدتر میشد

لبه تخت را تو دستام گرفته بودم و فشار می دادم

از همون اول ازشون خواستم تا بهم ماسک اکسیژن بدن تا راحت تر تنفس کنم

همون اول هم تقاضای ماما همراه کردم

به نظر خودم دردها خیلی فاصله شون کم بود و فرصت استراحتم هم خیلی کم

ساعت از 9 گذشته بود

که ماما اومد برام آنژیو کت وصل کنه

یک نگاهی بهم انداخت گفت

خیلیییییی عرق کردی

بزار دوباره معاینه ات کنم

فکر کنم پیشرفت کرده

محل ان اس تی را هم تغییر داد

و آورد پایین تر

معاینه کرد و گفت سرش اومده پایین تر

و دهانه رحمت شده 5 یا 6 سانت

خیلی خوشحال شدم

از اینکه روند زایمانم خوبه

حدودهای ساعت 10 ماما همراه اومد

دردهام خیلیییییی وحشتناک شده بود

ازشون خواستم همسرم بیاد

که خدا را شکر مشکلی نبود

و همسرم جای خواهرم اومد پیش من

همزمان ماما هم کنارم بود

کمرم را ماساژ می داد

مرتب بهم می گفت موقع درد ها از بینی نفس بگیرم و به صورت ضربه ای از دهان بیرون بدم

یک نیم ساعتی را گذروندم که به ماما همراهم گفتم دلم می خواد برم داخل حمام و آب گرم بگیرم

با همسر کمکم کرد که از تخت اومدم پایین

که انصافا تو اون لحظات کار خیلی سختی بود

بهترین زمان اناق دردم موقعی بود که تو حمام بودم

داخل حمام رو سرویس فرنگی نشسته بودم

ماما همراه مرتب رو شکمم آب گرم می گرفت

واقعا آرامش بخش بود

طوریکه دلم نمی خواست از تو حمام بیرون برم

تمی دونم چقدر اون تو بودم

وه ماما گفت بریم بیرون ضربان قلب را چک کنم

اومدم دوباره رو تخت

ضربان را چک کرد و گفت همه چیز خوبه

گفتم می خوام رو توپ یوگا برم

کمکم کرد اومدم رو توپ

همزمان بهم می گفت که چه جوری روش حرکت کنم تا زودتر زایمان کنم

ازش گاز بی حسی خواستم

که آورد

و موقع درد ها تنفس می کردم

یک خورده آدم را گیج می کنه

ولی خیلی تو اون لحظات خوبه

خلاصه همون موقع ها بود که دکتر رسید و در اتاق من را باز کرد

دید در حال حیغ و داد خفن هستم

خواست معاینه کنه

که ماما گفت انجام میده

دکتر گفت پس میره تعویض لباس و برمی گرده

ماما همراهم معاینه ام کرد

گفت اکی هست

پاشو بریم اتاق زایمان

من اصلا باورم نمیشد

کمکم کردن که از تخت اومدم پایین

همسر رفت بیرون بلوک

و من را بردن اتاق زایمان


نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.

جلو تخت زایمان که رسیدم ناخودآگاه نشستم زمین

که گفتن اتفاقا پوزیشن خوبی هست

بعد کمک کردن رفتم رو تخت

واقعا اون لحظات حس مرگ داشتم

دکتر بهم گفت فعلا زور نزن

دیدم داره تجهیزات اپیزومی را آماده می کنه

آمپول بی حسی را می دیدم که آماده کرد

و تزریق کرد اما اصلا دردم نگرفت

برش را که اصلاااااااا متوجه نشدم

بعد دکتر گفت زور بزن

با دهن بسته زور بزن

اصلا جیغ نکش

من هم چنان لب هام را به هم فشردم و با تمام توانم زور زدم

چشمم را که باز کردم دیدم دختر کوچولوم تو دست های دکتر هست

اصلا باور نمی کردم که تموم شد

به خمین راحتی

من خیلی به نظرم سخت تر میوند

ولی خیلی راحت تر بود

خدا را شکر

که دختر نازم در روز 16 اردیبهشت

در ساعت 11/10 دقیقه

با وزن 3 کیلو 50 گرم و قد 49 سانت و دور شر 34/5 به دستان دکتر موید محسنی عزیز در بیمارستان خاتم الانییا بدنیا اومد

و نکته جالب این بود که من همون ساعت از دکتر تو مطب وقت داشتم

من چه مریض خوبی بودم درست تو وقت خودم زایمان کردم

خیلی خیلی خیلی ببخشید که طولانی شد

خواستم با جزییات بگم

ان شاالله که از تجربیات من تو زایمان وی بک استفاده کنید


راستی دخترم درست روز 9 شعبان و دو روز قبل از ولادت حضرت علی اکبر بدنیا اومد

روز ولادت حضرت نی نی من صحیح و سالم بغلم بود

و این بی شک از لطف خداوند تعالی و عنایت اهل بیت (ص) بود که بنده سرپاتقصیر به حاجت دلم رسیدم

من بعد از زایمانم با تمام درد و بخیه و... حس یک فاتح بزرگ را داشتم

احساس غرور می کردم

چون به مراتب حال روحی و جسمی بهتری داشتم نسبت به سزارین

بخیه هام بعد از 2 هفته کاملا خوب شد

التماس دعا

یا علی مدد

نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.

تجربه شماره 2


نام کاربری: خواهر_ی23887

فاصله سزارین قبلی تا انجام وی بک: 4سال

علت سزارین قبل: دفع مکونیوم

دکتری که زایمان طبیعی رو انجام دادند: دکتر ترکستانی

ماما همراه: خانم میرجعفری

بیمارستان: خاتم الأنبیاء

سن بارداری هنگام زایمان: هفته 39 بارداری

وزن نوزاد: 3100


سلام به همه.من و نی نی الان کنار هم خوابیدیم.من ساعت دوازده رسیدم بیمارستان با دردای شدید.می خواستم زودتر برم شوهرم رفت سرکار تا رسید بیاد بریم طول کشید.منم دعواش کردم.

خلاصه معاینه شدم چهار سانت ،پنجاه درصد و منفی سه بودم.تا مامای همراهم بیاد وحشتناک بود دردام.چون دیر رفتم بیمارستان اونم دوساعت اخرو فقط رسید پیشم.اما از وقتی اومد دادم اروم شد.ای کاش زودتر پیشم بود.خلاصه دردا وحشتناک....تا بعدم تخت زایمان و و ساعت سه نی نی اومد.بخیه هم خوردم.درضمن نی نی به رو بود ودکتر هم خیلی تعجب و تشویقم کرد


تعداد بخیه رو بهم نگفتن.اما گفتن در حد معموله و زیاد نیست.از داخل هم زدن.

رد بخیه سز اصلا فشار یا مشکلی نداشت.و درد ها دردای هزاربرابر پریدی بودن.

از اینکه طبیعی زایمان کردم خیلی خوشحالم و خدارو شکر کردم چون چهارسال ارزوم بود.اما خوب واقعاا دردا وحشتناک بود.البته دردای من خیلی حسابی بود چون خیلی سریع پیشرفت کردم.از این نظر خوب بود اما خوب درد زایمان ادمو نفله میکنه دیگه.بعد تازه اخرش زور زدنا که دیگه ادم جون هم نداره.باید خیلی همکاری کنی تا فرایندش تموم شه و راحت شی.

پسرم 3100بود و دکتر گفت شانس اوردی که درشت تر نشد.چون او بی بود زایمانت سخت میشد.

بیجسی فقط گاز با ماسک تنفس میکردم تو درد و قبل از دیدن سرش یه امپول مسکنتو انژیو کتم زدن.

دکتر هم خیلی خوب یود.چون من سریع پیشرفت کردم و دیر هم رسیدم بیمارستان دکتر سریع بازم خودشو رسوند.تا اومد تو اتاق کلی انرژی گرفتم.


ساعتش هم تو پست اول گفته بودم.ساعت سه دنیا اومده بود.

امیدوارم همه سوالا رو جواب داده باشم.

اگر چیزی هم مونده که براتون سواله بپرسید جواب میدم.انشالا همه یه روزی موفق بشین


خانم میرجعفری عالی بود.حتما همتون مامای خصوصی رو بگیرید.خیلی خیلی موثره.دکتر هم خیلی خوب و مهربون بودن.و ازوقتی رسیدن پیشم بودن.

بیمارستان هم خیلی خوبه

نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.

تجربه 3


نام کاربری: ایران_بانو4

فاصله سزارین قبلی تا انجام وی بک: 5 سال

علت سزارین قبل: فشار خون بالا

دکتری که زایمان طبیعی رو انجام دادند: دکتر لیلا محمدی

بیمارستان: محب کوثر

سن بارداری هنگام زایمان: هفته 40 بارداری

وزن نوزاد: 3200


از بیمارستان و دکترم هر چقدرتعریف کنم کمه بسیار از خدماتشون راضی بودم هتل بود دیگه خخخ دکترمم من معتقدم هررر کسی شرایط منو داشت که وی بک بودم و بچم به اون شدددت پی پی کرده بود میبرد سز اما دکتر من با مهارت کامل و تکنیک مخصوص خودش شرایط رو کاملا کنترل کرد تازه دختر من تو این شرایط تو لگنم نبود با این حال گفت من حیفم میاد سزارینت کنم تمام تلاشم رو میکنم حتی یکی از خدماتی ها داشت وسایل سز رو واسه من اماده میکرد دکتر بهش اجازه نداد و بهش تیکه انداخت که خیلی کارت زشته و جمش کن خلاصه به لطف خدا ,دکتر کمک کرد بتونم طبیعی زایمان کنم

هزینه بیمارستان با دفترچه نیرو مسلح شد 1.700

به خاطر وی بکم هزینه ی دکتر هم جداست چون بیمم تقبل نمیکنه که شد 1.500


بخیه های من کوچکترین مشکلی ایجاد نکرد با اینکه تقریبا زایمان سختی داشتم چون سر بچه بالا بود ولی مشکلی نبود شرایطم کاملا کنترل میشد و به دکتر اطلاع داده میشد و در نهایت موقع زایمان دکتر ماهر و سه تا ماما بالای سرم بود


بخیه ها رو نمیدونم چند تاست ولی دکتر گفت معمولی بخیه خوردی خب درد دارن و من شیاف که میذارم دردشون میره نه هنوز کاملا خوب نشدم و برای خوب شدن کامل دو هفته زمان میخواد البته من الان بهترم. و کمی ورمش خوابیده اما واقعا با بخیه های سز قابل مقایسع نیست دکتر به من گفت تو اب ولرم و بتادین بشین روزی دوبار و خشک نگهش دار با باد ملایم سشوار من رفتم سرم شستشوگرفتم توشبتادین ریختم در حدی که بشه رنگش مثل چایی کمرنگ هر وقت میرم دستشویی بعد از شستشو با اب گرم سرم هم اخرش میریزم و بعد میام بیرون دکتر گفت روش نشین اما متاسفانه من به خاطر شیردهی مداوم خیلی روش میشینم


کادر پزشکی خاصی بالاسرم نبود من توسط ماماهای شیفت تحت نظر بودم در حد سرم و ان اس تی و فشار و معاینه و همه ی اینها به علاوه ی نتیجه ی معاینات همراه با شدت انقباضات به دکتر گزارش میشد و وقتی شش سانت شدم کیسه ی آبمو زدنو فهمیدن بجه حسسسابیییی پی پی کرده و دکتر و خبر کردن و اومد همه جیز رو تحت کنترل قرار داد بخیه های سزمم اصلا انگار وجود نداشتن هیچ مشکلی نداشت البته من سزم پنج سال پیش بود

قرار بود ماما همراه داشته باشم ولی به دلایلی نشد و حالا میبینم واقعا نیازی نداشتم چون کلاس رفته بودم و کارای کلاس رو خودم میکردم وقتی هم دکتر اومد خودش کارامو میکرد خدا میدونه این دکتر جقدر مایه گذاشت دعای خیرم همیشه همراهشه چون بیشتر از وظیفش مایه گذاشت و استرس زیادی رو به خاطر من تحمل کرد ولی به قول خودش دلش نیمد سزم کنه

در کل اگه دکترت اوکی بده جای نگرانی واسه بخیه هات نیست


اهان من دردام شش صبح شروع ش. هر بیست مین پنج شش بعد از ظهر رسید به چهار مین و در نهایت دوازده و نیم شب دخترم دنیا اومد در کل هجده ساعت و نیم درد داشتم ولی فاز فعالم که از چهار سانت شروع میشه چهار ساعت تقریبا طول کشید و بقیش فاز نهفته بود


من هیچ مسکنی نگرفتم چون خودم نخواستم میترسیدم تو کار اختلال ایجاد بشه و طولانی بشه

قطعا درد طبیعی از سزارین بیشتره و سختتره اما خیلی بهتره منو اگه کسی الان ببینع متوجه نمیشه زایمان کردم انقدر سر حالم


دوستان خواهشن خواهشن خواهشن ورزش رو جدی بگیرید بچه بیاد تو لگن سختی زایمان من به خاطر بالا بودن سر بچه بود به قول رستا سعی کنید به هفته ی چهل نکشه زایمان که ریسک پی پی بچه نباشه البته خیلیام چهل هفته بیشتر زایمان کردن و موردیم نبوده


نه خروج بچه فقط فشاره درد به اون صورت نیست پنج سانت به بعد درد بیشتر میشه طولانی تر با فاصله ی کمتر اما استراحت بیتشون خیلی خوبه و درد و قابل تحمل مبکنه نگران نباش دردش قابل تحمله


من از همه چیز بیشتر سوره ی اشقاق و دعاهای بچه ها تو همین تا پیک کمکم کرد

نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

دقت کردین

97mamanmatin | 12 ثانیه پیش

دقت کردین

97mamanmatin | 25 ثانیه پیش
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز