دست گل لمسی همون مصنوعیه ولی با طبیعی هیچ فرقی نمیکنه حتی وقتی دست میزنی بهش نمیتونی بفهمی مصنوعیه ی ...
ممنون گلم❤
روزی ک رفتم سونو، دکتر ک بهم گفت دخملی،انقد ازخوشحالی جیغ زدم،کم مونده بود ازش کتکرو بخورم،دورسرت بگردم سالم بدنیا بیا،بخاطرت همه ی دردای عالمو تحمل میکنم ک فقط بغلت کنم ،ببوسمت،عطر تنتو باتمام وجود بفرستم تو ریه هام😍😁قربونت بشم نانازم😍🥰🤩😘
ن بابا یکم رنگی رنگی بگیر،لباس سفید دسته گل سفید اصلا تو عکسو فیلم جلوه نداره قشنگم نیست.لب ماتیکی بگیر،و ناخوناتم مث همون باشه،البته لمسی بودن اینو نمیدونم بشه پیدا کرد یا ن.
خدایا امتحانای سخت واسه آدمای سرسخته،یا ازاین امتحاناازم نگیر یا سرسختترم کن.🙏خدایا بابت هدیت ممنونم😍علی سان تمام امیدوعشقیه ک خدا بهم داد.ممنونم ازش.😍😘🥰
من وقتی رفتم لباس عروس انتخاب کنم بعد اونجا دسته گل های مصنوعی هم بود اما اصلا خوشم نیدمد شوهرمم گفت اشکال نداره طبیعیش رو میخریم بعد خواهرشوهرم خودسرونه دسته گل رو برداش بعد شب مهمون بودیم خونه ی مادرشوهرم منم متوجه شدم دسته گل رو برداشته گفتم ستاره جون من از این خوشم نمیاد بخاطر همین برنداشتم فکر کنم شما اشتباهی برداشتی بعد اینم رفت پیش مامانم این حرف زد که آره داداشم میخواست دل محبوبه نشکنه و گفت دسته گل طبیعی میخریم و این حرف ها بعدم اینقدر ازمن بد گفت که گریم گرفت شوهرمم میگفت توجهی نکن بهشون منم از شدت گریه رفتم توی اتاق بعد مادرشوهرم اومد و پدرشوهرم و شوهرم که ناراحت نباشی عروس خانم ولی خیلی دلم خنک شد که هم مادرشوهرم هم شوهرم خواهرشوهرم رو دعوا کردن گفتن فردا عروسیه تو دلت دعوا میخواد که آشوب بپا میکنی
دلم می خواهد یک دختر داشته باشم.❣دختری با موهای بلند مشکی و چشم های درشت خندان. اسمش را بگذارم "گیسو" و هر وقت دلم آشوب بود بنشانمش روی زانوانم و گیسهایش را ببافم تا قلبم آرام بگیرد.حالا که فکرش را میکنم دلم میخواهد "باران" هم داشته باشم. دختری لاغر و قد بلند که با صدایی مخملی برایم شعر بخواند. یک دختر تپل و مهربان با گونه های سرخ و گرد هم میخواهم. اسمش را بگذارم "آلما" و موهایش را با شامپوی سیب بشویم تا حسودی موهای طلایی خواهرش "گندم" را نکند. آدم برای دختری با موهای طلایی جز گندم چه اسمی می تواند بگذارد. معلوم است، "خورشید"! اصلا خورشید باید اولین دخترم باشد و هر صبح که چشمهایش را باز می کند ببیند خواهرش "شبنم" زودتر از او سماور را روشن کرده، "شادی" را بیدار کرده و به "نسترن" رسیده. دلم میخواهد در حیاط خانه م "ترانه" بخواند و "بهار" برقصد. "نگار"م خودش را لوس کند و من به هیچ کدام نگویم که روز تولد خواهرشان "الهه" مجذوب چشم هایش شده م. دلم چقدر دختر می خواهد. روزهایم بی "سحر"، شبهایم بی "مهتاب"، آسمانم بی "ستاره" و زندگی بدون "افسانه" ممکن نیست. تازه یک "ساقی" هم میخواهم تا سرم را گرم کند و "همدم" تا درد دل هایم را برایش بگویم. "رویا" می خواهم تا انگیزه زندگیم باشد و "آرزو" که دلیل نفس کشیدنم. دلم میخواهد یک دختر داشته باشم. دختری که خودم را توی چشمهایش و آرزوهایم را روی پیشانیش ببینم. هیچ اسمی توصیفش نکند. همه چیز باشد و هیچ نباشد. از هر قیدی آزاد باشد و در هیچ ظرفی جا نشود. رهای رها باشد! آری، انگار دلم می خواهد دخترم "رها" باشد... وزن بعد زایمان 115...هدف اول... 110❌هدف دوم.. 105❌هدف سوم.. 100❌
من وقتی رفتم لباس عروس انتخاب کنم بعد اونجا دسته گل های مصنوعی هم بود اما اصلا خوشم نیدمد شوهرمم گفت ...
خب حالا گفتم بینم چی شدا
دلم می خواهد یک دختر داشته باشم.❣دختری با موهای بلند مشکی و چشم های درشت خندان. اسمش را بگذارم "گیسو" و هر وقت دلم آشوب بود بنشانمش روی زانوانم و گیسهایش را ببافم تا قلبم آرام بگیرد.حالا که فکرش را میکنم دلم میخواهد "باران" هم داشته باشم. دختری لاغر و قد بلند که با صدایی مخملی برایم شعر بخواند. یک دختر تپل و مهربان با گونه های سرخ و گرد هم میخواهم. اسمش را بگذارم "آلما" و موهایش را با شامپوی سیب بشویم تا حسودی موهای طلایی خواهرش "گندم" را نکند. آدم برای دختری با موهای طلایی جز گندم چه اسمی می تواند بگذارد. معلوم است، "خورشید"! اصلا خورشید باید اولین دخترم باشد و هر صبح که چشمهایش را باز می کند ببیند خواهرش "شبنم" زودتر از او سماور را روشن کرده، "شادی" را بیدار کرده و به "نسترن" رسیده. دلم میخواهد در حیاط خانه م "ترانه" بخواند و "بهار" برقصد. "نگار"م خودش را لوس کند و من به هیچ کدام نگویم که روز تولد خواهرشان "الهه" مجذوب چشم هایش شده م. دلم چقدر دختر می خواهد. روزهایم بی "سحر"، شبهایم بی "مهتاب"، آسمانم بی "ستاره" و زندگی بدون "افسانه" ممکن نیست. تازه یک "ساقی" هم میخواهم تا سرم را گرم کند و "همدم" تا درد دل هایم را برایش بگویم. "رویا" می خواهم تا انگیزه زندگیم باشد و "آرزو" که دلیل نفس کشیدنم. دلم میخواهد یک دختر داشته باشم. دختری که خودم را توی چشمهایش و آرزوهایم را روی پیشانیش ببینم. هیچ اسمی توصیفش نکند. همه چیز باشد و هیچ نباشد. از هر قیدی آزاد باشد و در هیچ ظرفی جا نشود. رهای رها باشد! آری، انگار دلم می خواهد دخترم "رها" باشد... وزن بعد زایمان 115...هدف اول... 110❌هدف دوم.. 105❌هدف سوم.. 100❌