یکی از دوستانم حدود۴۰ سالش بود با دوتا بچه قدو نیم قد..... سرطان لنفاوی داشت و دیروز فوت شد...
خیلی ناراحتم و شب نتونستم بحوابم...
جلوی اشکم رو نمیتونم بگیرم....
بچه کوچیک دارم اونم بی قراری میکنه
چیکار کنم که یکم از غصه کم بشه....؟
تو قلبم احساس سنگینی دارم
منم این حسو گذروندم😕
بله پسر بچه 10 ساله هم محلیمون رفتن گردش افتاده تو اب خفه شده...
اره منم تجربه کردم این حسو.
خدا رحمتش کنه ..همممون یه روزی میریم ...
مرگ ادما خیلی ناراحتم میکنه
بیشترربرای اطرافیان ناراحت میشم
اره یکی از فامیلامون در همین سن چهل سالگی تصادف کرد مرد خیلی بد بود خیلی آدم شوخی بود چند روز قبلش رفته بود خونه خواهرشوهرش اینا باجاناقش گفته بود تو کی می‌میری بیای حلواتو بخوریم داره گرون میشه کلی خندیده بودن موقع پختن حلوا حال باجاناقش خراب شد خدا بیامرزه خیلی شوخ بود الآنم که الانه اصلا باور نمی‌تونیم بکنیم خانومش نابود شده
منم دوست جوونم
منم ناراحت میشم بخصوص اگه بچه کوچیک داشته باشه
اره یکی ازاشناهامون دوتابچه کوچیک داشت خودشم حدودا۳۶سالش بودچندروزپیش فوت شد..بچه دومش فکرمیکنم۵ماهه باشه..دلم گرفت واقعا خیلی سخته..عزیزم براارامشش قران بخون هم خودت اروم میشی هم اون ازثوابش بهره میبره
عزیزم خدا رحمتش کنه اما مرگ هیچ وقت پیش بینی نشده است،به خاطر همین سعی کن از لحظه آت لذت ببری و این لحظه رو واسه اتفاقی که نمیتونی جلوشو بگیری خراب نکنی،الان خودت سالمی بچه آت هم اینو ببین و از این لذت ببر
خدا رحمتش کنه.... بعلههه.🖤🖤
من برای سرنشینان هواپیمای اوکراینی خیلی گریه کردم و تا مدتها تو ذهنم بود
ارع چن سال پیش دامادمون ۳۴ سالش بود تو تصادف فوت شد بچه های خواهرم ۲ ساله و ۶ ساله بودن
پارسالم دختر عمه م ۳۵ ساله بخاطر سرطان فوت شد اونم دو تا بچه کوچیک داشت
چهارم ابتدایی هم بودم برادرم 😞
بله
خدا رحمت کنه
وقتی مادربزرگم فوت شد خیلی حالم بد بود
چه لحظات مزخرفی رو گذراندم
حتی ختم هاش رو نتونستم درست برم بخاطر حضور یه عضوی تو زندگیم
