واقعا خاطراتتون دردناک و گریه دار بود از ته قلبم اشکم در اومد برای خوشبختی همتون دعا میکنم. الهی که دست به سنگ میزنین طلا بشه.الهی بهترین بچه هارو تحویل جامعه بدین. الهی خوشبخت ترین باشین عزیزانم🙏😢😭
بچه ها یه چیز بگم شاید جاش نباشه ولی روی دلم سنگینی میکنه.
من بابام کارگر بود ولی هیچی کم نداشتیم. هیچ حسرتی نداشتیم من و خواهرم. چون مامان بزرگم معلم بود خیلی به ما می رسید. خرج خونه نه هااا. بابام خیلی طبعش بلند بود نمیذاشت مادرخانمش خرج کنه. ولی خب مادربزرگم برامون هدیه های خوب میخرید طلا و لباسای گرون و لوازم تحریر و کیف عالی به عنوان کادوی تولد و عیدی و اینا. کلا عقده ی هیچچچی رو نداشتیم.
ازدواج که کردم شوهرم کارمنده. خونه داره ماشین داره. وضعمونم خوبه ولی عقده ای شدم تو خونش.
به خدا دوران عقدمون که میرفتیم بیرون هیچچچچی ازش نمیخواستم که البته اشتباه بود. اما خب چیزی به چشمم نمی اومد. شوهرم می گفت تو خیلی دختر خوبی هستی میریم بیرون نمیگی اینو بخر اونو بخر.
گذشت و گذشت مشکلات و تنش داشتیم با شوهرم ولی خب بازم هنوز عقده ای نشده بودم. دوتا خاطره تلخ دارم که به شدت منو عقده ای کرد.
یکی این که دوران بارداریم شوهرم یه گوشی برای مادرش خرید و یه گوشی هم برای زن داداشش بعد من ۴ ماه تموم بهش گفتم یه شلوار گشاد برام بخر نخرید. آخرش با شلوار لی رفتم بیمارستان.
یکی هم اینه که الآن بچم داره ۳ ساله میشه این همه از اول به شوهرم گفتم ببریمش آتلیه راضی نشد بعد جاریم یکسال پیش یکبار بهش گفت بیا بچه هامونو ببریم با هم آتلیه شوهرم درجا قبول کرد درصورتی که فقط ۲۰۰ تومن پول توجیبش بود ۱۳۰ تومن داد پول عکسا.
این دوتا خیلی برام عقده شده. دلم میخواد کارمند بشم ولی به هر دری میزنم بستس. بچه ها خواهش میکنم ازتون دعا کنین یه شغل خوب نصیبم بشه