این متن چندتا پیامه که دادم بهش در خصوص دعوای چندروز پیشمون.
به نظرتون خوبه یا بده؟
اگه بده چی باید بگم؟
اخه تو اون روز خیلی نسبت به من بی رحمانه رفتار میکردی.
من واقعا ناراحت شده بودم.
یعنی بغض گلومو گرفته بود و نمیدونستم چجوری گریه کنم.
خیلی بهم فشار اومده بود.
جالب اینه که دیروزم به من میگی برام اهمیت نداشت گریه میکردی چون برام عادی شده!
این حرف تو مثل اینه که مثلا بچه هم همیشه گریه میکنه ، حالا یا جاشو خیس کرده یا گرسنشه یا مریضه یا هرچی.حالا چون این بچه مدام گریه میکنه ؛ تو دیگه نباید برات اهمیت داشته باشه؟!
حتما یه چیزیش هست که گریه میکنه.
ادمای بزرگ هم همینطورن.
حتما یه دردی دارن توی وجودشون که گریه میکنن.
برای این درد نیاز به یه ادمی دارن که بهشون عشق بده ، که بهشون قوت قلب و دلگرمی بده.
تو اون روز این کار که نکردی هیچ بدتر با رفتارات و حرفات قلب منم شکستی.
اصلا من بدترین ادم عالمم.تو که خوبی و مهربونی و انقدر دلسوزی و عاقلی ؛ نباید مثل من رفتار کنی.
تو اینجور مواقع باید خوبی خودتو نشون بدی.
ادم دلشم که از سنگ باشه ولی وقتی میبینه یه نفر ناراحته میره دست محبت میکشه رو سرش ، باهاش حرف میزنه ، دردشو میپرسه سعی میکنه ارومش کنه.
فکر کردی چرا تا الان باهات موندم؟
فکر کردی چرا هرچی میشه سعی میکنم به خاطر تو کوتاه بیام ؟
فکر کردی چرا میام ازت عذرخواهی میکنم و همه چی رو گردن میگیرم؟
چون معتقد بودم که تو ادم خوبی هستی ؛ معتقد بودم که دوسم داری و من برات اهمیت دارم.
معتقد بودم که نمیتونی ببینی یه خار توی پای من بره.
ولی با رفتار پریروزت هرچی فکر خوب دربارت میکردم ، نابود شد.
احساس کردم که اشتباه میکردم دربارت.اونجور مهربون و دلسوز هم که من فکر میکردم نیستی.
اونجور هم که فکر میکردم دوسم داری نداری
من نمیگم رفتار من درست بود و نمیخوام هم سرپوش بذارم روی رفتار بدم.
ولی رفتار تو هم درست نبود عزیزم.
یعنی اون حد از بیخیالی و بی اهمیتیت و سرد بودنت نسبت به من واقعا برام قابل هضم نبود.