بچه ها من همونم که شوهرم با زن رییسش دوسته،کلی دوست دختر هم داره
من واتساپشو هک کردم یه دختری بهش پیام میداد که نقاشی کار میکنه
همه پیاماشو اسکرین گرفتم فرستادم واسه خواهرم. شماره دختره هم برداشتم
زن رییسشونم که فهمیدم باهم دوستن، عکس پروفایل گذاشته بود بعد بهش گفته بود خوبه؟
شوهر نامردمم گفته بود هیچی نذار
اونم سریع پاکش کرد
خلاصه من دیروز با رییسش تماس گرفتم گفتم فردا باید ببینمتون و یه موضوع رو بگم. گفتم قسم جون بچه هات به زنت و شوهرم نگو گفت چشم حتما.
طولی نکشید شوهرم یک ساعت بعد زنگ زد گفت چرا گوشیت اشغاله؟ گفتم اشغال نبوده که، پیله شد گفت چرا اشغال بوده.
در صورتیکه من با تلفن خونمون به رییسشون زنگ زدم
عصر شد منو برد دم همراه اول گفت میخوام پرینتت رو بگیرم گفتم بگیر.
گفت بگو با کی تماس داشتی من اولش زیربار نرفتم بعد گفت اگه برم پرینت خونه و خطت بگیرم و شماره کسی رو ببینم چاقو همراهمه میزنم تیکه تیکت میکنم. من ترسیدم گفتم آره به رییست زنگ زدم
گفت چرا گفتم بخاطر اینکه بگم زنتو زیاد با شوهرم جایی نفرست درست نیست.
اونم گفت من بهت دیگه اعتماد ندارم و طلاق. اوردم خونه بابام. همه چیزارم ازم گرفت، گوشی طلا همه چی.
خلاصه امروز صبح با دختره تماس گرفتم با یه ترفندی جای مغازه رو ازش پرسیدم، با ابجیم رفتم پیشش، گفتم تو با یهمرد متاهل دوستی گفت نه، خلاصه زیر بار نمیرفت. پیاماشونو نشونش دادم، ترسید. گفتم اگه برم دادگاه برات بد میشه پس همه چیو بگو. اونم پیاماشونو کامل از اول تا آخر نشونم داد و من فیلم گرفتم. اینقد قربون صدقش میرفت میگفت عزییییزم تو خیلی مهربونی خیلی.بهش گفته بوده تولدت کیه دختره گفته تیر، اونم سریع 500 هزارتومن به حساب دختره ریخته گفته اینم کادو تولدت پیش پیش.
اینقدر گریه کردم که دل دشمنمم به حالم میسوخت. جلو خودم به دختره گفتم زنگ بزن بهش بزن رو ایفون. زنگ زد اون نامرد گفت یه اتفاق بد افتاده دختره گفت چی شده اونم گفت زنم به رییسم زنگ زده رییسمم به زنش گفته زنشم به من زنگ زده گفته، قسمم داده که نگم. گفت دیگه دلم نمیخواد باهاش زندگی کنم اگه زنگ بزنه تعهد سنگین بده میرم دنبالش، اگه نه که هیچ