داداشمم اینا اصفهانن خاله م رفته بودند خونشون مهمونی یعنی داداشم دعوتشون کرده بود ..زن داداشم سنگ تموم گذاشته بود غذا مرغ شکم پر و مخلفات و کیک خونگی و کلییی پذیرایی
خلاصه اینا مشغول بگو و بخند پسر خاله م با دختر داداشم و دختر ابجیم که هفت هشت سالشون نیست طبقه پایین خونه مامانم بازی میکردند
نمیدونم این پسر خاله من چیکار شون کرده بود تو بازی که تمام دستهای دختر داداشم کبود شده بود و پر از زخم اخه یکمم ما شاا تپل مپله
مهمونی که تمام شد همه رفتند فرداش اثار کبودی رو دست دختر داداشم پیدا شد اینم خیلی مظلوم هیچی به باباش نگفته بود
داداشم از سرکار اومد دید دست دخترش پر از کبودیه
خیلی عصبانی شد ..پیام به خاله م داد گفت پسرت این کار رو کرده خاله م هم دبه کرد و گفت نه کار بچه من نیست..با این که همه فامیل میدونند پسرش وحشیه و لات
حتی یه معذرت خواهی هم نکرد و بگه ببخشید و فلان حتی طلبکارم شد .بابام میگفت دستایه بچه دیه داشت اگه میرفتیم دادگاه..تا صبح از درد به خودش می پیچید طفلکی
حیف این همه عزت و احترام انقدر یه ادم وقیح باید باشه