من یه دخترخاله دارم که 4سال ازمن بزرگتره...ما حدود 10 سال با اونا تو یه خونه بودیم..خالم اینا طبقه بالا بودن ما هم پایین..
من و خاهرمو دختر خالم مثل خاهر بودیم ..ما ازون خونه رفتیم یه جای دیگه اما اونا هنوز اونجا بودن...من دانشگاه خوبی قبول شدمو بعدم 4سال قبل ازدواج کردم...اما اون هنوز مجرد بود اما همیشه باهم خوب بودیم و دردو دل میکردیم همه چیک و پیکش رو به ما میگفت..حتی بعدازینکه پارسال اونم ازدواج کرد همه چی خوب بود..شوهرش همشهری شوهر منه با هم خوبن...اما امسال عید عروسیش بود بعد عروسی من جلوتر از همه دعوتش کردم...اما حالا بعد 6ماه نه یه زنگی میزنه نه چیزی..درحالی که بعد عروسیش با یه دخترداییم که اصلا محلش نمیذاشت جون جونی شدن..هردیقه پارکو مهمونی خونه هم...درحالی که تو عروسی اون دختر داییم کم بود این 2تا دعواشون شه..اصلا هم خالم هم دخترش ازین داییمو دختراش خوششون نمیومد..اما حالا انقد صمیمی شدن که نگو ..نمیدونم چرا ؟